«محمد» مانند یک شهید زندگی کرد
اندیشه خودکفایی نیروهای مسلح در سال ۵۸ با الهام از هدایتهای امام خمینی (ره) و با دستور مستقیم حضرت آیتالله خامنهای که نماینده امام در ارتش بودند، شکل گرفت و شجره طیبهای از دانش، فناوری و صنعت را شکل داد که امروز به درختی تناور و پر از ثمرات افتخارآمیز تبدیل شده است. پشتوانه الهی و اعتقادی، مدیریت و فرماندهی بینظیر ولیفقیه، تنیدگی نیروهای مسلح با مردم، روحیه شهادتطلبانه و تسلیمناپذیر حسینی و عزم و اراده و همت بلند جوانان ایرانی، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را به قدرت بازدارنده در مقابل قدرتهای استکباری تبدیل کرده است. به همین مناسبت نوید شاهد گفتگویی با «نبیالله عبدوس» پدر شهید اقتدار دفاعی «محمد عبدوس» انجام داده است که تقدیم حضورتان میشود.
پدر شهید عبدوس درخصوص دوران تحصیل فرزندش گفت: شهید محمد عبدوس سیزدهم آذرماه ۱۳۶۸ در شهرستان سمنان و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی خود را از مدرسه رفاه شروع کرد و چون من نظامی بودم و مجبور بودم به شهرهای مختلف سفر کنم، بقیه دوران ابتدایی خود را در مدرسه طالقانی شهرستان شاهرود و مدتی نیز در مدرسه شاهد شهرستان کرمان پشت سر گذاشت. در سال ۱۳۹۱ ایشان مدرک کارشناسی خود در رشته مهندسی مکانیک، گرایش طراحی جامدات از دانشگاه آزاد سمنان اخذ کرد. در سال ۱۳۹۶ در رشته مدیریت بازرگانی با گرایش مدیریت مالی موفق به دریافت کارشناسی ارشد از دانشگاه غیرانتفاعی فضیلت سمنان شد.
زیارتِ خانه خدا در نوجوانی
عبدوس در ادامه اضافه کرد: محمد از ابتدای تحصیل خود چه در دوران ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و حتی در دانشگاه بسیار کوشا و درس خوان و جزو دانشآموزان برتر و ممتاز بود و در سال ۸۶ در سن هفده سالگی زمانی که در مقطع دبیرستان تحصیل میکرد از طرف آموزشوپرورش استان به همراه گروهی از دانشآموزان به عنوان دانشآموز برتر به حج عمره مشرف شد و این افتخار را داشت که در دوران نوجوانی خانه خدا را زیارت کند.
خصوصیات بهشتیان در سیره شهید
پدر شهید محمد عبدوس با بیان حدیثی از امام صادق (ع) درمورد خصوصیات اخلاقی فرزند خود گفت: به فرموده امام جعفر صادق (ع)، بهشتیان چهار ویژگی دارند؛ روی گشاده، قلب مهربان، زبان نرم و دست دهنده. بعد از شهادت محمد وقتی من با این حدیث برخورد کردم دیدم بسیاری از این ویژگیها در وجود محمد بود. خداوند را شاکریم از میان تمامی راههایی که برای رفتن از این دنیا وجود دارد، برای ایشان راهِ شهادت برگزیده شد و توانست مایه افتخار خانواده، شهر و کشور خود شود. با هر یک از دوستان ایشان که صحبت میکنیم، اولین ویژگیای که محمد با آن شناخته میشود و او را به یاد میآورند قبل از هر چیز، چهره خندان ایشان است. هرگاه کسی احتیاجی به کمک داشت، سعی میکرد در حد وسع خود با رعایت شان و حفظ آبروی طرف مقابل به او کمک کند. بعد از شهادتش خانوادههایی به ما مراجعه کردند و گفتند که آقا محمد به آنها کمک میکرده در حالی که ما از آن بیاطلاع بودیم.
قدرت کنترل نفس، از خصوصیات شهید عبدوس
این پدر شهید اظهار داشت: هیچگاه چه در خانواده چه در اجتماع، کسی صدای بلند از محمد نشنید. ایشان قدرت کنترل نفس خود را داشت و در اوج ناملایمات زندگی میتوانست خود را کنترل کند. گاهی اوقات پیش میآمد که پدر و پسر در مورد مسائل اعتقادی، تاریخی و خصوصاً مسائل سیاسی روز با هم صحبت میکردیم و همیشه برایم جالب بود که با سعه صدر گوش میداد، تحمل میکرد و هرجا با هم مخالف بودیم، خیلی آرام با من صحبت میکرد تا من ناراحت نشوم. من از اینکه او از مسائل روز اطلاع داشت، لذت میبردم. اخلاق خیلی خوبی که ایشان در بحث و گفتگو با دیگران داشت، این بود که هرگاه گفتگو با دیگران از نظر آمار، ارقام و اطلاعات منطقی و صحیح بود آن را میپذیرفت، در مواردی که برای خود نظری داشت، نظراتش را مستند بر اساس کتاب اشخاص و یا مطالبی که ثبت شده بودند بیان میکرد و این نشان میداد که نظرش متکی بر اطلاعات صحیح و عمقی است و احساسی برخورد نمیکرد.
محمد مانند یک شهید زندگی میکرد
پدر شهید عبدوس با بیان اینکه شهید نسبت به مسائل روز بیتفاوت نبود، تصریح کرد: هیچ گاه نسبت به مسائل جامعه بیتفاوت نبود و به سادگی از کنار مسائل نمیگذشت و برایش مهم بود که دلیل وقوع آن مسئله را بداند. برای اغنا شدن خود سعی میکرد از دیگران پرسوجو کند. دستِ دهنده و یاریرسان به محرومان داشت. دوستان و همکارانش به ما مراجعه کردند و به صورت مصداقی موارد زیادی را برای ما بیان کردند که او در زمان حیات انجام داده است. یکی از مواردی که میخواهم در اینجا بگویم این است که یکی دو روز از شهادت ایشان گذشته بود، فردی به من مراجعه کرد و گفت: «روزی با شهید دردودل میکردم که احتیاج به مقداری پول دارم. افراد نزدیک خانواده نیز نتوانستند آن مبلغ را به من بدهند و من گرفتار شدم. فردای آن روز شهید چکی را برای من آوردند و من ضمن تشکر از ایشان قول دادم که آن مبلغ را دو ماهه به ایشان برگردانم. تا امروز از قولی که به شهید دادم سه ماه گذشته و من امروز این توانایی را دارم که بدهی خود را پرداخت کنم.» ایشان اصرار بر این داشت که در همان روز بدهی خود را پرداخت کند. از کلام شهید حاج قاسم سلیمانی نقل میکنم: «شهدا قبل از شهادتشان، شهید زندگی میکنند.» آنچه که من به عنوان پدر شهید بعد از شهادت فرزندم شنیدم بر این سخن ایشان صحه میگذارم و معتقدم که محمد عبدوس مانند یک شهید زندگی کرد تا به شهادت رسید.
بیمه عمری که قسمت کودکان سرطانی شد
این پدر شهید در ادامه درخصوص خاطرات فرزندش اضافه کرد: از این دست موارد در خاطرات ایشان که من یا خانواده از آن بیاطلاع بودیم در زندگی او وجود دارد. یکی دیگر از این موارد زمانی است که ایشان به شهادت رسید. چند روز پس از شهادت محمد، من مدارک ایشان را بررسی میکردم که به یک برگه بیمه عمر برخوردم. وقتی به مرکز بیمه مراجعه کردم، آنها قرارداد ایشان را آوردند و مشخص شد که آقا محمد در سال دوم قرارداد خود مطلبی را به قرارداد اضافه کرده بود که در صورت وقوع هر اتفاقی برای ایشان، مجموعه سرمایه جمع شده به کودکان سرطانی اختصاص یابد. این مطلب یازده سال قبل از شهادت و در زمان دانشجویی ایشان اتفاق افتاده بود که باور و اعتقاد او را در آن زمان نشان میدهد. سرمایه قابل توجهی جمع شده بود که تصمیم گرفته شد، وسیلهای برای مرکز خدمترسانی به افراد سرطانی تهیه شود.
ماجرای فرزند معنوی محمد
عبدوس خاطرنشان کرد: مورد دیگر حمایت ایشان از یک فرزند معنوی در کمیته امداد بود و از مواردی است که بنده اطلاعی از آن نداشتم، اما مادرش مختصری از این ماجرا مطلع بود. بعد از شهادتش از طرف کمیته امداد اعلام شد که آن فرزند معنوی از حمایت ایشان خارج شده است و ما از آن اطلاعی نداشتیم، اما آنچه که در ادامه این خاطره رخ میدهد، شاید حامل این پیام باشد که هر آنچه در این دنیا اتفاق میافتد بیحساب و کتاب نیست و کسی است که تمامی حوادث را مدیریت میکند. در همان زمان یکی از بستگان نزدیک ما برای یک کمک به کمیته امداد مراجعه میکند و در همان روز حمایت از یک فرزند معنوی ابراز علاقه میکند. به او کسی را معرفی میکنند که به تازگی از حمایت خارج شده؛ چرا که حامی او شهید محمد عبدوس بوده که به تازگی به شهادت رسیده است. ایشان نیز این را هدیهای از طرف شهید دانست و وقتی با ما تماس گرفت ما هم خوشحال شدیم که این فرزند معنوی در خانواده ما به عنوان هدیهای از طرف شهید باقی ماند. همچنین در بین مدارک شهید، یک کارت اهدای عضو پیدا کردم که برای چندین سال قبل بود. در این کارت نوشته بود که مایلم بعد از مرگم با اهدای اعضای بدن خود به بیماران نیازمند زندگی ببخشم اما قسمت نبود و وقتی ایشان به بیمارستان منتقل شد، شهادتش تایید شده بود و ما از این کارت اهدای عضو نیز خبر نداشتیم.
گفتگو از حمیدرضا گلهاشم