حنای عراقی
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید عبدالله کاتبی بیست و هفتم بهمن ۱۳۴۳ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش محمدرضا، بنا و معمار بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانشآموز دوم متوسطه در رشته انسانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم آذر ۱۳۶۱ در عینخوش، دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای فردوس رضای زادگاهش به خاک سپردند.
این خاطرات به نقل از والدین شهید است که تقدیم حضورتان میشود.
نقل و نبات
- «مادر! عیده میری جبهه با خودت نقل و نبات ببر!»
- «اون قدر اونجا نقل و نبات زیاده که صدام هم روی سرمون نقل و نبات میپاشه!»
- «مادر جان! نکنه از اونها بخوری، دشمن ممکنه سم زده باشه که شماها رو بکشه!»
- «اونا داغِ داغند مادر!»
خواب امام زمان
مجرح که شد، او را از بیمارستان به خانه آوردیم. توی ایوان نشسته بودیم. خوابش برد. وقتی از خواب بیدار شد گفت: «مادر! امام زمان (عج) خواب دیدم. به دیدنم اومد و گفت: «میخواد به بقیه مجروحین هم سر بزنه.»
بیشتر بخوانید: راه صدساله رو یک شبه میری
حنای عراقی
گفتم: «مادر! اینا چیه توی سرت گیر کرده؟ گفت: «حناست. میبینی عراقیها چه حنایی سرمون میمالن؟»
کمی که موهایش را زیرورو کردم، دیدم خون و خاک روی سرش خشک شده.
افطاری کنار مزار شهید
هر دو پیش عبدالله افطاری رفتیم. هر شب خانه یکی از بچههایمان بودیم. باید پیش او هم میرفتیم. افطاری را بردیم. نماز خواندیم؛ دو رکعت هم برای عبدالله. موقع آمدن دوتایی به او گفتیم: «پدر و مادر پیرت سر خاکت هم افطاری اومدن! تو هم باید بیای!» به خانه آمدیم. خوابیدم. خوابش را دیدم. پیش ما آمده بود. خیلی هم شاد و خندان بود.
انتهای متن/