دارم فکر میکنم لیاقت مادر شهید شدن رو پیدا کردی!
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید سید حسین شجاعی پانزدهم آبان ۱۳۴۶ در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش سید رحمتالله و مادرش زهرا نام داشت. دانشآموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم آبان ۱۳۶۱ در عینخوش توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده یحیای شهرستان سمنان واقع است.
این خاطرات به نقل از مادر شهید است که تقدیم حضورتان میشود.
دارم فکر میکنم لیاقت مادر شهید شدن رو پیدا کردی!
شروع کرد به تعریف و تمجید کردن و بوسیدن دست و صورتم. گفت: «خودت همیشه میگی من فدای اسلام و امام بشم؛ حالا نمیخوای پسرت برای اسلام و امام بره؟»
بعد هم دستهایش را زد زیر چانهاش و به من نگاه میکرد. گفتم: «سید حسین! چرا این طوری نگاه میکنی؟» خندید و گفت: «دارم فکر میکنم لیاقت مادر شهید شدن رو پیدا کردی!»
بیشتر بخوانید: هر کاری از دستمون برمیآد باید برای انقلاب انجام بدیم
باید به شرایط سخت عادت کنیم
سید حسین و دوستش بودند. گفت: «دعای کمیل دیر تموم شد. تا از قم بیام بیرون و ماشین بگیرم طول کشید.» آنها را به یکی از اتاقها بردم تا استراحت کنند. سید حسین گفت: «ما رو برای نماز بیدار کن تا خواب نمونیم!»
یک ساعت بعد رفتم داخل اتاق. با تعجب آنها را نگاه کردم و بعد صدایشان زدم و گفتم: «عزیز جان! چرا متکا بر نداشتی؟»
گفت: «من و حسین نوچه همسنگریم و از نوع سنگری. منظورم اینه که توی سنگر روی زمین میخوابیم باید همین طوری عادت کنیم.»
چرا پول توجیبیهات رو خرج نمیکنی؟
چنگ اولی که به لباس زدم، زیر دستم صدای مچاله شدن را احساس کردم. کفهای دستم را با پارچه تمیز کردم و جیب پیراهنش را گشتم. با دیدن پولها خندیدم. میدانستم آن را از کجا آورده است.
شب نشسته بودیم. لباسها را جمع میکردم. پیراهن را به او دادم و گفتم: «بیا امروز شستم. میتونی بپوشی. راستی چرا پول توجیبیهات رو خرج نکردی؟»
گفت: «مادر! من که خرجی ندارم، اینا رو جمع میکنم، چون لازم دارم.» مدتها بعد فهمیدم آنها را برای کمک به جبهه یا مسجد جمع میکرد.
انتهای متن/