نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / مجتبی هواسیان / متن / شهید فوتبالیست / یادداشت شهید مجتبی هواسیان
ای باد صبا که بر مزارم میگذری
به مادرم بگویید که دیگر انتظارم را نکشد
می خواهم که تو را درخواب ببینم
بیشتر می خوابم که بیشتر درخواب ببینم
گر بدانم مردگان هم خواب می ببینند
می میرم که همیشه تو را خواب ببینم
دل که رنجید خرسند کردن مشکل است
شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است
بار حمالان بدوش خود کشیدن ننگ نیست
زیر بار منت نامرد رفتن مشکل است
تا شقایق هست زندگی باید کرد
اسم :آواره
شهرت: سرگردان
جرم:زندگی کردن
محکومیت به نیا آمدن
سن : نوزده خزان
دارایی: غم و غصه و رنج
ای مردمانی که مامور دفن من هستید مرا در تابوت سیاهی بگذارید تا بدانند هر چی سیاهی بوده من کشیده ام ، دستهایم را باز بگذارید تا بدانند چیزی با خود نبرده ام ،چشمانم را باز بگذارید تا بدانند چشم براه بوده ام .
 تنها خواهشی که از شما دارم تکه یخی را به شکل صلیبی بر بالای قبرم بگذارید تا با اولین طلوع خورشید آب شود و بجای مادرم بر مزارم گریه کند .
فلک ای فلک ای چرخ گردون خانه ویرانم تو کردی
ای چنین بیگانه از قوم خویشانم تو کردی  مهر پدر با دیده گهربار مادر از سرم کوته نمودی این چنین زار و گریانم تو کردی، شب به خانه رفتم و دیدم چراغی  روشن آن چراغ عمر من بود که خاموشش تو کردی