نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / بهزاد پاک محمودجیق / متن / خاطره / خاطرات

خاطرات آقای افراسیاب پاک، پدر شهید بهزاد پاک

پسرم کلاس اول دبیرستان بود و من نیز جهت سرکشی به مدرسه رفته بودم. همکلاسهایش آمدند به من گفتند که بهزاد جهت عزیمت به جبهه به سپاه رفته است، من نیز به خاطر اینکه درسش را نیمه کاره نگذارد به سپاه رفته و وی را بازگرداندم. ایشان ادامه تحصیل داده و دیپلم گرفتند. وی دوباره به جبهه رفت. مدتی بود که خدمت می کرد. یک روز عملیات بود که مردم به من می گفتند که تو چرا دنبال پسرت نمی روی تا از وضعیت وی خبردار شوی. من نیز گفتم حتماً شهید شده است. به دنبال وی رفتم. بعد از دو روز ماندن در منطقه از یک سرباز پرسیدم شما این عکس را می شناسید. ایشان گفت: پیش خودم است و این نیز فرمانده ما است و من نیز فرمانده را به آغوش گرفتم و از او درخواست کردم تا به پسرم مرخصی بدهد او مرخصی را صادر کرد و به خانه برگشتیم. با توجه به اینکه مجروح شده بودند من در بین راه وی را به بیمارستان بردم و مقداری دارو برای او گرفتم و به خانه برگشتم. چند روز که در خانه ماند من به او گفتم پسرم بروم برایت گواهی پزشک بگیرم. او گفت لازم نیست. هر کس که جبهه را ببیند هیچ وقت حاضر نیست جبهه ها را خالی بگذارد. ایشان به جبهه برگشتند. مدت یک هفته از رفتنش مي گذشت كه به ما خبر دادند پسرتان شهید شده است. او قبل از شهادتش به ما وصیت نمود که پشتیبان ولایت فقیه و رهبری و انقلاب باشیم و برادر و خواهرانش نیز تا می توانند درس بخوانند.