نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / جلیل زراعتی / متن / خاطره / خاطرات

به خدمت خواهرهاي گراميم (مريم و سميه) برسد.
سلام
ضمن عرض سلام و احوالپرسي از خداوند متعال صحت و سلامتي خواستارم و از درگاه خداوند بزرگ و تعالي براي شما آرزوي خوشبختي و سعادت مي طلبم. باري اگر مي خواهي از احوالات برادرت جليل باخبر باشي الحمدا... سلامتي حاصل است و جاي هيچ گونه نگراني در ميان نيست. فقط نگراني ما از دوري شماست كه اميدوارم هر چه زودتر اين نگراني هم برطرف شود. خواهران عزيزتر از جانم، نامة پرشورتان به دست برادرتان رسيد. چون آن روز و همان دقيقه كه رفته بودم بيمارستان طالقاني و يا شير و خورشيد سابق براي ديدن خانم زبيده معروفي با زخمي شدن دوستم روبرو شدم و همچنين خانم زبيده را ديدم و سلام هم فرستاد. ولي چون خيلي غمگين بودم توي غمگيني يك دفعه نامه شما را دادند و كمي شاد و خندان شدم. خوب هر چه كه گذشت، ديگه گذشته، گذشته را فراموش كن. نامه را خواندم ولي از معما سر درنياوردم. اگر امكان داشته باشد خودتان معما را حل كنيد و چون كه مرا نگران نسازيد. تو را به جان خودم قسم مي دهم كه معما را حل كرده و در نامه بنويسيد و اين به فكرم افتاد كه مهاباد يك شهر گريه و زاري، شهر خمپاره، شهري پر از مهر و صفا خيلي جاهاي ديدني دارد. با اين همه حال كه خراب شده است جاي خوبي است. اگر انشاءا... به مهاباد راهتان افتاد آن وقت مي فهمي كه راست مي گويم يا نه. و اين شعر به فكرم افتاد.
مي خواستي از آرزوهايم سخن بگويم پس گوش فرا دار
مي خواستي از او برايت بگويم پس گوش فرا دار
مي خواستي از خواسته هاي قلبم بگويم پس گوش فرا دار
با چه اثر و چه سود زيرا تا دنيا
دنياست نمي توانم لب از لب وا كنم