نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / عباس علی فدوی / متن / خاطره / خاطره

مرادِ دل
یک جمله دو کلمه‌ای و کوتاه، اما همراه با احساس و محبت را در خانواده به یادگار گذاشت. هر وقت مادرم را صدا می‌زد، می‌گفت: «مرادِ دل!»
(به نقل از خواهر شهید)

 

باب‌الحوائج ما را نا امید نکرد!
دو سه ساله بود که سخت مریض شد. دکتر جوابش کرد. نا امید و مأيوس به خانه آمدیم. به شوهرم گفتم: «مشت سلیمان! مگه نمی‌گن حضرت ابوالفضل (ع) باب ‌الحوائجه. بیا یک قربانی نذر کنیم. اگه ا‌ن‌شاالله خوب شد، اسمش رو عباس بگذاریم.»
قربانی کردیم و دست از دارو و درمان هم برنداشتیم. کم کم خوب شد.
(به نقل از مادر شهید)

 

هر وقت نامه می‌داد ما را به نماز و دعا سفارش می‌کرد. همان بار آخری هم که می‌خواست خداحافظی کند، به نماز اوّل وقت و رفتن به مسجد سفارش کرد. به شوخی یا جدی گفت: «شاید دیگه همدیگه رو نبینیم. من رو حلال کنین».

گفتم: «ان شاء الله با نابود کردن صدام بر می‌گردی!».

شهید عباسعلی فدوی

برگرفته از خاطره پدر شهید