نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / غلام حسین زارعی / متن / زندگی‌نامه / زندگینامه

شهید والامقام غلامحسین زارعی پاک‌باخته‌ای دیگر از مردان دلیر ایران‌زمین که به‌ محض اینکه فریاد مردم ستم دیده ایران‌زمین را شنید به دعوت کربلای ایران لبیک گفت و به جبهه‌های حق شتافت. بسیجی بود و به رفتنش ایمان داشت. مطمئن بود راهی که می‌رود و قدمی که بر می‌دارد در راستای ‌آبادی و آزادی سرزمین پهناورش است و دست هر بیگانه‌ای را از خاک این کشور کوتاه می‌کند. بزرگ‌مردی که در هجدهمین روز از شهریورماه سال 1328 در روستای کتیران از توابع شازند در خانواده‌ای متوسط دیده به جهان گشود. در روستایی که مهربانی و ساده‌دلی در بین مردمش جاری بود و سفره‌های ساده خود را به نان حلال مزین می‌کردند و همین لقمه حلال باعث شد تا فریاد عدالت‌خواهی مردم به گوش دلیرمردانش برسد و آن‌ها را به سمت و سوی سعادت بکشاند.

فرزند اول خانواده بود و نور دیده مادری مهربان و دلسوز که مهربانی‌اش را به فرزندانش هم منتقل کرده بود و پدری که با تمام توانش برای به دست آوردن روزی خانواده زحمت می‌کشید. روزهای کودکی را در روستا سپری کرد و خاطرات زیبایش را در ذهن همه اهالی به جا گذاشت به درس خواندن بسیار علاقه داشت و تا پنجم دبستان درس خواند. و پس از آن ادامه تحصیل نداد. و در راستای به دست آوردن روزی خود مشغول به کار شد. کارمند راه‌آهن بود و در سال 1350 ازدواج کرد و عهده‌دار زندگی مشترک شد. حاصل این ازدواج 3 دختر بود که هدیه‌ای از جانب خداوند برایش محسوب می‌شدند و به آن‌ها بسیار عشق می‌ورزید.

روزهای جوانی را می‌گذراند که فریاد آزادی‌خواهی مردم در گوش ایران‌زمین پیچید و مردم در طلب سرنگونی حکومت ستم‌شاهی به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند. تا برای سرنوشت کشورشان تصمیم بگیرند. و همین مسئله بود که بینش سیاسی او را به سمت و سوی تازه‌ای کشاند و چشم دلش را بیش از پیش باز کرد. تا اینکه شهید غلامحسن زارعی نیز چون دیگر مردم آن زمان به سیل عظیم انقلابیون پیوست و در تظاهرات و راهپیمایی‌های آن زمان شرکت کرد.

هنوز مدت زیادی از انقلاب نگذشته بود که به نوعی دیگر آرامش مردم این سرزمین به غارت رفت و صدای پای جنگ در کشور پیچید. مردانی غیور از این سرزمین برای مقابله با دشمن به پا خواستند و به سمت جبهه شتافتند که شهید غلامحسین زارعی نیز از همین دسته بود کسی که در لباس بسیجی برای خدمت به وطن قرار گرفت و تمام تعلقات دنیا را زیر پا گذاشت و هیچ یک از مسائل دنیوی نتوانست مانع رفتنش به سمت جبهه شود. مردی که 4 ماه به عنوان بسیجی گردان 14 معصوم(7) از تیپ 8 نجف اشرف در جبهه‌های نبرد بود و در سمت تک‌تیرانداز فعالیت می‌کرد. او در دوم فروردین‌ماه سال 1361 در منطقه کرخه با اصابت تیر به سرش به قافله شهدای بی‌ سر پیوست و پیکر مطهرش در زادگاهش کتیران، به خاک سپرده شد.