نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / حسین ترغو / متن / خاطره / شهيد حسين ترغو
مناره ای در دل داشت
خاطره ای از شهید حسین ترغو- راوی همرزم شهید
پس از آزادی خرمشهر، چون دشمن روحیه ی خود را از دست داده بود، مناطق اشغالی را یکی پس از دیگری از دست می داد. به همین خاطر، از مناطق مهران و دشت محسن آب هم عقب نشینی کرده و این مناطق را با تنوع زیادی مین گذاری کرده بود.
حسین ترغو، نوجوانی کم سن و سال بود که داوطلبان راهی جبهه ی نبرد شده بود. صبح روز 25 خرداد که هوا کمی روشن شده بود، اسلحه را برداشت،قمقمه اش را به کمر آویزان کرد و از تپه ماهورهای «گربور» بالا رفت.
چون روزهای قبل فقط یک محور باریک، از مین پاکسازی شده بود، او و همرزمانش در صدد بودند که از مسیر مشخص شده پا را فراتر نگذارند، مبادا دچار حادثه ای شوند و نتوانند نقشه ی خود را پیاده کنند.
مقصد آنها بلندی های «چک قمر»و «چک موسی»، دو تپه ماهور مشرف به دشمن بود. هوا کم کم روشن می شد. حسین به دوستانش تذکر می داد که جانب احتیاط را رعایت نمایند. چون دشمن تمام منطقه را مین گذاری کرده بود. او در چند عملیات شرکت کرده بود. همرزمانش به او اعتماد داشتند و نصایحش را می پذیرفتند. دشمن بر روی هر تپه ای صدها سنگر احداث نموده بود. بیشتر نیروهایشان را در سنگر های تپه ماهورها مستقر کرده بودند.حسین بارها به همراه نیروهای اطلاعاتی به نزدیکی این سنگرها آمده و با پیچ و خم راه ها آشنایی داشت. او به سان مناره ای بلند در دل داشت. بارها در این نواحی با دشمن درگیر شده و این بار هم هیچ هراسی نداشت، به همین دلیل پیشاپیش همرزمانش حرکت می کرد. برای چند لحظه بر فراز«گربور» بزرگ توقف کردیم، حسین بلندی های «چک قمر» را نشان داد و گفت : دوستان!مقصد ما آن بلندی هاست، اگر به آن جا برویم دشمن در تیر رس ماست و می توانیم ضربات مهلکی را بر آن ها وارد سازیم، دیگر این مناطق جولان گاه توپ و تانک آنها نخواهد بود و ممکن است از نواحی دیگر نیز عقب نشینی کنند. بعد از این سخنان با عزمی جزم، آماده ی پیمودن مسیر شدیم. حسین از ما فاصله داشت و پیشاپیش ستون در حرکت بود. ناگهان پس از انفجاری مهیب، ابری از گرد و غبار از زمین برخاست و حسین چند متر به هوا پرتاب شد و به زمین افتاد. او را به بیمارستان منتقل کردند اما او لیاقت شهادت را پیدا کرده بود.