نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / علی اکبر یگانه فرد / متن / خاطره / خاطره شهید علی اکبر یگانه فرد

رباب یگانه فرد، خواهر شهید علی اکبر یگانه فرد از برادر خود روایت می‌کند:

اوایل انقلاب بود که در راه برگشت به خانه منافقان در یک جای خلوت ریختند سرش و با چاقو از ناحیۀ سینه او را زدند. علی ا کبر چند روزی در بیمارستان بستری بود.

نفس کشیدن برایش سخت شده بود. دردی که میکشید را می شد از چهرۀ درهم رفته و رنگپریده اش دید؛ اما چیزی به زبان نمی‌آورد. نه آه و ناله ای و نه شکایتی.

فقط از رنگ به رنگ شدن هایش و مشکل نفس کشیدنش می فهمیدیم که دارد درد می‌کشد. مادرم کتف و پشت علی‌اکبر را مالش می‌داد تا راحت تر نفس بکشد.

من به خیال اینکه او پیش ما نمی‌خواهد خودش را بشکند و حتی یک آخ نمی گوید، وقتی که دوروبرش خلوت می شد از دور زیر نظر می گرفتمش؛ اما هیچ موقع صدای شکایتی از او نشنیدم.

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان