نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / علی اکبر بادپاهمدانی / متن / وصیت نامه / وصيتنامه شهید على اکبر بادپا همدانى

بسم الله الرحمن الرحيم

التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ سوره توبه آیه 112

اشهد ان لا اله الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان عليا ولی الله

اول اينكه شهادت مى دهم بر وحدانيت خدا و رسالت محمد (ص) فرستاده او و على اولادش ائمه طاهرين عليهم السلام و آخرين آنها حضرت مهدى (عج) ديگر اينكه سفارش مى كنم شما را به تقوى و ياد خدا و راه خدا كه بهترين راه هاست، راه سعادت است و اينكه دنيا را سبك نشماريد و براى آخرت توشه برداريد كه مهلت دنيا بسيار اندك است. من كه نتوانستم در زندگيم اين راه را بروم ولى آموختم كه بهترين راه جاودانى همان است.

سفارش مى كنم شما را كه وقت زندگى بسيار كم و حيف است كه تلف شود و توشه اى براى آخرت از آن بر نداريد و حيف است در صحراى محشر بدون هيچ سرمايه اى وارد شويد. از خدا بخواهيد هر آن به ياد او باشيد كه بهترين يار و انيس است. از خدا بخواهيد آنچنان توانائى به شما بدهد كه حافظ حدودش باشيد.

شما را وصيت مى كنم بر اين كه:

1-در صورتيكه بدن من ان شاء الله شهيد به دستتان افتاد حتی الامكان در همدان در كنار قبر پدرم مرا به خاك بسپاريد زيرا در زندگى كمتر در كنارش بودم. مرا غريب دفن كنيد كه پيامبر (ص) اينگونه دوست داشت و فرزندش حسين نيز چنين دفن شد .

2-براى پدرم بيشتر طلب آمرزش كنيد كه او مظلوم بود و مظلوم از دنيا رفت .

3-به مادرم بگوييد كه اولا از او مچكرم كه من را اينگونه ترتبيت كرد او اولين كسى بود بعد از خدا كه به من محبت داشت و مرا دوست مى داشت اگر چه نتوانستم ذره اى از زحماتش را جبران كنم لاكن قصد داشتم از ايشان همراهى بيشترى نمايم با امام رضا (ع) هم شرط كردم كه مهلتم تمام شد زمانيكه براى جبهه عازم بودم خواستم براى خداحافظى نزد او بروم كه موفق نشدم خواهرم از روى محبت تلفن كرد كه برف است نيا و من چون فرصت زيادى نداشتم نرفتم در هر صورت براى هميشه از او خداحافظى مى كنم از او مى خواهم اگر گريه ميكند براى فرزندش نباشد براى كسى باشد از سپاه خدا كه در مصاف با دشمن شهيد شد كه اميدوارم با جده اش فاطمه (ع) محشور و از خدا بخواهد من با فرزندش حسين (ع) محشور شوم.

4-براى همسرم فاطمه هم جز بدى چيزى نداشتم او را در حالى رها كردم كه گفت جز تو كسى را ندارم گو اينكه از او دلگير شدم كه چرا براى رفتن من به جبهه از خود علاقه و نشاط نشان نداد لكن تقصير نداشت چون ديگر تنها نبوديم و فرزند كوچكى هم داشتيم از او مى خواهم براى من طلب آمرزش كند من را ببخشد و موفق و سعادتمند باشد. ان شاء الله

5-برادرم را ميدانم كه خود بهترين راه را انتخاب مى كند ولى از او مى خواهم دست از ولايت على (ع) و اولادش امام زمان (ع) و نايبش برندارد كه نگهدارى ايمان در آخر زمان بسيار سخت است براى او هم كارى نكردم شايد فرصتى نشد. خدا او را توفيق دهد.

6-پدرم، خواهرم زهرا را به من سپرد ولى افسوس كه او را كمكى نكردم اميدوارم خدا او را نصرت دهد تا در راهش قدم بردارد و سعادت دنيا و آخرت را براى ايشان مى خواهم. از او پوزش مى طلبم

7-دخترم ليلا را به مادرش بسپاريد زيرا خداوند از همين ابتدا بر او چنين لطفى نمود و چنين مادرى به او عطلا كرد و مطمئن هستم مادرش با كمك و نصرت خداوند او را سعادتمند مى كند. ان شاء الله

8-در مورد فاميل همسرم مادرش بسيار زحمت براى من كشید او را خيلى دوست مى داشتم اخلاق نيكوئى داشت خواهران او نيز چنين بودند براى بقيه فاميلش نيز سعادت در دنيا و آخرت را از خداوند خواستارم

9-حق همسايگان آنطور كه بود به جا نياوردم شايد تاثير محيط بود شايد هم توفيق نداشتم از آنها نيز خداحافظى و حلاليت بطلبيد

سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳

مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبديلًا

والسلام

على اكبر بادپا همدانى

6 دیماه 1359