تاریخ نگاری

تاریخ نگاری
تاریخ نگاری جانبازان ۷۰ درصد/ قسمت اول

جانبازان، با ایمان به خدا در راه او صبر پیشه کرده‌اند

در این کلیپ جانباز ۷۰ درصد «غلامعلی جلالی‌نسب» نقل می‌کند: «جانبازان و خانواده‌هایشان با ایمان به خداوند و روز قیامت در راه او صبر پیشه کرده‌اند تا مزدشان را در آخرت از خداوند دریافت کنند.»

سومین همایش تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی برگزار می‌شود

سومین همایش بزرگداشت روز تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی دوشنبه ۲۹ دی در کتابخانه مجلس برگزار می‌شود.

«ایستگاه خیابان روزولت»؛ رویکردی نوین در تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی

پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به مناسبت دهه مبارک فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، نشستی تخصصی با محوریت واکاوی و نقد کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» و بررسی ابعاد تازه‌ای از تسخیر سفارت آمریکا برگزار کرد.
مدیر حوزه هنری استان کرمانشاه:

اگر زنان ایثارگر نبودند اکنون واژه ای به نام دفاع مقدس نداشتیم

مدیر حوزه هنری استان کرمانشاه، در نشست‌ تحلیل و بررسی کتاب‌ روایت شده از زبان مادر شهید رحیمی با عنوان «خواب آذر»، گفت: زنان ما موج تازه ای را در دریای شرافت و پایداری بلندکردند و اگر مادران و زنان ما در دوران جنگ تحمیلی مقاومت نمی کردند اکنون واژه ای به نام دفاع مقدس انتخاب نمی شد.
کارگاه شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در خرم‌آباد برگزار شد

کارگاه شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در خرم‌آباد برگزار شد

به‌همت حوزه هنری لرستان کارگاه تخصصی تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در خرم‌آباد برگزار شد.

شهدای گیلانی عملیات مرصاد چه‌کسانی بودند؟

نوید شاهد - رزمندگان گیلانی با شنیدن ندای امام راحل داوطلبانه و بدون سازماندهی رزمی از یگان‌ها و لشکر گیلان خود را به منطقه عملیاتی مرصاد رساندند تا بار دیگر از آرمانهای انقلاب که با ترفند منافقین و رژیم بعث عراق در خطر بود، دفاع کنند.

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسینعلی ملکی فر / خواب دیدم که شهید شدم

چون تولد حضرت عباس بود من روزه گرفته بودم . اون روز توی مسجد افطار کردم . از مسجد که اومدم خونه حالم عوض شد و نشسته خوابم برد . دیدم تو صحرا هستم و یه اسب سفید وجوان رو دیدم که یه علم هم دستش هست . یه پنجه هم روی علمش بود ومن رفتم جلو
گفتم، خدایا امشب بچه ام به خوابم بیاد که دیگه گریه نکنم و آرام بشم

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین مویدی

دیدم یه دشتی همه برف باریده وکوه ها پر ازبرف هست . یه دربزرگی بود تا دروباز کردم دیدم بچه ام ازدورداره میاد ومن بغلش کردم ، گفتم بیا مامان برات برنج آوردم . تو که ساکت هم نیاوردی ووسیله نداری .گفت ، همه چی دارم . اون شب من برای مراسمش خیلی غذا پخته بودم . چهار تا قابلمه شام هم برای همسایه هایی که نبودند کنار گذاشته بودم .میگفت ، امشب خیلی غذا خوردم . تو نگران نباش بیا میوه بهشتی بخور . من دارم خدمت میکنم وبعد ازخدمت هم برمیگردم
نوشته بود من به هیچ کس بدهکار نیستم!

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین مظفری

من گفتم خداوند بهم پنج تا پسرسالم وفهمیده داده ، حالا یکی درراه خدا رفته . عیبی نداره چون مملکت ما الان نیاز داره وجنگه . هرکس حتی اگه مریض هم باشه باید سه ماه بره پشت جبهه خدمت کنه . خودش رفت کارکرد و پیراهن ضد شیمیایی خرید هشت تومن . گفت ، دوست نداره . خیلی مودب بود و الان هم بچه هام خیلی زحمت کش بودند .
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی

خیلی برای بزرگ کردنش غصه خوردم؛ امّا...

همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین خیده

حسینم رو فدای حسین فاطمه (س) کردم!

من حسین خودم رو فدای حسین فاطمه کردم . اصلا هم ناراحت نیستم ، خدا با علی اکبر و قاسم همنشین اش کنه . وصیت کرده بود که سنگرش و خالی نگذاریم . خدا نوه هام هم به راه راست هدایت کنه . من اسم حسین رو روی یکی شون گذاشتم . قد وبالاو حرکاتش مثل حسین خودم می مونه .
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی

وظیفه اش همین بود

وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی

مهر مادری و عشق به فرزند در خاطرات مادر شهید حسین اشرفی

گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن محمدی

اهمیت به مال حلال و حرام؛ خاطراتی شنیدنی از خانواده شهید حسن محمدی

اون موقع هنوز پسرم شهید نشده بود . یه بار حسن آمد گفت ، بابا این گوسفند ها رو بفروش . گفتم ، چرا ؟ گفت: من میخوام برم جبهه . اگر نیومدم این گوسفند ها میرن کنار زراعت مردم و علف مردم رو میخورند . تو فردای قیامت باید جواب بدی . گفتم ، فقط هفت هشت تارو بده به خودم که اگر گوشت نیاز داشتیم ، داشته باشیم . دیدم همه رو فروخته و هیچی نگه نداشته . چند تا پیر به درد نخور رو نگه داشته بود . گفتم ، چرا این کارو کردی ؟ گفت ، بابا جان حرامه اگر من بخوام فقط خوب ها رو جدا کنم . کی میخواد جواب این ها رو بده .
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید امیر صولت اعرابی

دیدم که صولت تیرخورده...

من نمیدونستم چی شده . پسرم همون موقع شهید شده بود ولی به من نمیگفتند . چند وقت پیش دوستش میگفت ، من دیدم که صولت تیرخورده . بعدش بولدزر عراق میاد و خاکریز و سنگر ورزمنده ها رو میریزه زیر خاک . بعدا که جاده رو اصلا ح میکردند پلاکش و پیدا کردند . بعد از سیزده سال پیداش کردند و آوردیمش امامزاده یحیی .
به مناسبت 20 بهمن ماه سالروز عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت جانباز ابوالفضل حسن بیکی

به بچه‌ها گفتم: «بیایید عقب تا به فاو بریم». گفتم به صیاد شیرازی خبر بدهید که ما رفتیم و کار تمام شد. دیده‌بان، خودش خبر داده بود که ما کار را تمام کرده‌ایم. به صیاد گفتم: «اجازه هست برویم!؟» صیاد بوسمان کرد و با حالت خاصی گفت: «آره. بروید! بعداً می‌آیم». همۀ عملیات در فاو متمرکز شد. به عقبه اهواز رفتم و با نیروهایی که آنجا و واحدهایی که در شلمچه مستقر بودند، هماهنگی انجام شد تا به فاو برویم. از فاو هم مجدداً تماس گرفتند که هر چه سریع‌تر بیا. بعد از عمل جراحی، بخشی از بخیه­ها مانده بود. منطقه آلوده بود و بعضی از بخیه­ها عفونت کرد. درد و سوزش هم داشت. با همان شرایط مجبور شدم سریع به فاو بروم.

اهمّیت و مؤلفه های تاریخ نگاری شفاهی دفاع مقدس

تاریخ شفاهی جنگ و دفاع مقدس، یکی از انواع مختلف تاریخ شفاهی است که دارای ارزش و اعتبار خاصی می باشد، بنابراین ضرورت دارد دست اندرکاران اجرایی و علاقه مندان به تحقیق و پژوهش در این عرصه ماندگار، با رویکرد علمی و روشمند، نسبت به موضوع یابی مطالعاتی و انجام صحیح و اصولی آن توجه نمایند.

تاریخ شفاهی دفاع مقدس در عرصه‌ی ایثار و شهادت

در اين مقاله ضمن بررسي اجمالي جايگاه تاریخی جنگ ايران و عراق، علل نياز به تاريخ شفاهي و بازگويي اهداف فرهنگ شفاهي به كاركردها و تأثيرات تاريخ شفاهي، آسيب‌هايي كه در حوزه‌ی فردي و ساختاري (تخصصي و محيطي) وجود دارد، می‌پردازیم تا مشخص شود که چرا باید مسئولان برای صیانت از سلامت این داشته‌ي مهم تاریخی اقدامات جدی انجام دهند.

نگاهی اجمالی به تاریخ‌نگاری ایثار و شهادت

توجه به نحوه‌ی کاربرد روش تحقیق علمی، در جریان نوشتار و نیز چگونگی ارائه‌ی تحلیل علمی، از نکاتی اساسی است که در نقد و بررسی تاریخ‌نگاری باید مورد توجه باشد

آسیب‌ها، محدودیت‌ها و موانع تاریخ شفاهی در حوزه‌ی ایثار و شهادت

تاریخ شفاهی ایثار و شهادت، ثبت گفته‌ها و ناگفته‌هایی از رخدادهای گذشته است که در حافظه‌ی یادگاران حماسه و ایثار نهفته است و باید تلاش شود تا این گنجینه‌های معنوی به نسل‌های بعد انتقال یابد.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه