گفتگو با مادر شهید - صفحه 2

گفتگو با مادر شهید
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید رضاعلی اعرابیان

می‌خواهم گمنام باشم

تو مسجد همه رزمنده ها آمده بودند . من به پاهاشون افتاده بودم و میگفتم ، تو رو خدا بگین بچه ام کجاست . گفتند ، اون مجروح شده بود و زودتر از ما اومد مرخصی . بعدا فهمیدیم که تهران بستری شده و با خانه ی خواهر شوهرم که اونجا زندگی می کردند تماس گرفتند و پسرعمه اش رفته پیشش. پسر دختر دایی ام گفت ، نگران نباش من میرم میارمش . ایشون رفت آوردش خونه و وقتی بهتر شد دوباره رفت . از دوازده سالگی تا نوزده سالی می رفت جبهه تا اینکه شهید شد . هربار هم وصیت نامه می نوشت و می گفت ، من مثل امام حسین (ع) می خوام گمنام باشم .
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید محسن احمدزاده

برایش نوشتند: شهید بی مزار

محسن تو دریا بوده . داور دوست محمدی و پسرعموش و دوستانش گفتند ، ما دیدم که روده هاش ریخت بیرون .بچه ام خمپاره خورده بود و برایش نوشتند شهید بی مزار .تو کانال ام الرصاص درعملیات والفجر 8 شهید شد .ولی من باور نمیکردم وهنوز هم باورم نمیشه .
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید علی حسین ولی خانی

دست مادر فرزند را شفا داد

برادرم حالش به قدری بد بوده، که داشته ازبین میرفته . به همین خاطر جزء اولین گروه اسرایی بود که آزاد شدبرادرم وقتی از اسارت برگشت ناراحتی اعصاب گرفته بود . حالش به اندازه ای بد بوده که گفتند ، این که داره میمیره تحویلش بدیم تا یه فرد زنده ی عراقی رو تحویل بگیریم. وقتی رفتیم دیدن ایشون، پسرش هم که راه افتاده بود و بردیم . ایشون پسرش و نمیشناخت وخیلی از نظر روانی بهم ریخته بود ... وقتی اومد دست مادرم رو گرفت ، انگار کم کم همه رو یادش اومد و احساس آرامش پیدا کرد .
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر معظم شهید علی حسین پور

بوسه مادر بر سینه فرزند قبل از شهادت

یکی از دوستانش گفت ، تو حمله ی یا زهرا این قسمت سینه اش تیرخورده و شهید شده . همون نقطه رو من روز آخری که میرفت بوسیده بودم . میگفت ، من خودم رفتم جنازه اش و کشیدم عقب و کولش کرده بود و آورده بودش عقب که دست دشمن نیافته . سمت راستش تیر خورده بود .
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید محمدرضا عبداللهی

فرزندم را نذر امام رضا (ع) کردیم...

تو خانواده ی شوهرم پسرها زنده نمی موندند، به همین خاطر محمدرضا رو نذرامام رضا(ع) کردیم . موهاش هم نذر امام رضا(ع) بود وبرابرش اسکناس می دادیم
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر معظم شهید علی اصغر صلواتیان

«سوره نصر»، شهیدم را نمایان کرد...

گفت ، مگه شهید دادی ؟ گفتم ، همه شون شهید من هستند فرقی نداره ولی پسرم ده ساله گم شده. گفت ، کسی به شما خبر داده ؟ گفتم ، نه . گفت ، صد و دهمین سوره قرآن و بخون گمشده ات پیدا میشه. الان هم میگم هرگمشده ای داشته باشی اون سوره رو بخونی پیدا میشه . به عروسم گفتم ، برام سوره رو نوشت و خوندم .
خاطرات مادرانه

سی روز مادری...

روایتی عجیب از استقامت مادر در دو فرزند شهیدش محمد و رضا افخمی اردکانی
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید علی اشتری

صدای امام حسین (ع) را شنیدم

یه وصیت نامه نوشته بود و این وصیت دومش بود که کامل نکرده بود . نوشته بود با تمام و جودم و با صدای قلبم دارم صدای امام حسین (ع) را می شنوم .
خواب دیدم که شهید میشم

گفتگوی صمیمانه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید مجید باقری

موقعی که از آموزشی اومد گفت : من خواب دیدم شهید میشم . گفتم : این چه حرفیه میزنی . حتما زیاد غذا خوردی خواب دیدی . گفت : نه مادر خواب دیدم . وقتی هم تیرماه میخواست خداحافظی کنه و بره این حرف و زد . گفت : مامان من قبلا هم گفتم که ناراحت نباش . تا جلوی در همین حرف رو میزد و انگار آگاه بود .
طراحی و تولید: ایران سامانه