شهید "سیدحسن احمدی" یکی از شهدای شهر ورامین است که پس از دلاوریهای فراوان تابستان سال 61 در شرق بصره عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم آسمانی شد. آنچه میبینید قسمت دوم از این شهید گرانقدر است.
کد خبر: ۵۲۳۰۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
مادر شهید مدافع حرم دانشجو «علی امرایی» میگوید: «علی از همان کودکی به لطف و عنایت خداوند در مسیر هدایت قرار گرفته بود و خداوند او را برای خود برگزیده بود. از 12 سالگی بوفه مدرسه را اجاره کرده بود و برای خودش کسب و کار راه انداخته بود، اما نمیدانستم با پول و درآمدش چه کار میکرد. هر بار از او میپرسیدم: «با درآمدهایت چه کار میکنی؟» از جواب دادن طفره میرفت. هر چه بزرگتر میشد فعالیتش هم بیشتر میشد و همچنان از محل خرج درآمدهایش بیخبر بودم.»
کد خبر: ۵۲۳۰۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
فیروزه زبرجدی خواهر شهید «سجاد زبرجدی» میگوید: «از بچگی فوتبال و تکواندو دوست داشت. من اهل والیبال بودم و سجاد اهل فوتبال بود. این اواخر ورزش هاپکیدو را دنبال کرد. این ورزش های رزمی باعث شد که انرژی سجاد در بیرون از خانه تخلیه شود.»
کد خبر: ۵۲۳۰۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
فاطمه قاضی خانی همسر شهید مدافع حرم «مهدی قاضی خانی» میگوید: «بچهها خیلی شیطنت میکردند و اطرافیان میگفتند: بچهها را به مکانهای شلوغ نبرید. آقامهدی میگفت: شاید خدا به برکت وجود آنها زیارت ما را هم قبول کند. این قصه در سحرهای ماه رمضان هم وجود داشت. من سعی کردم بیسروصدا کارکنم که بچهها بیدار نشوند. اما آقا مهدی حتی زمان شیرخوارگی بچهها نیز آنها را بیدار میکرد. میگفت بگذار خدا بهواسطه پاکی این بچهها نگاهی به ما بکند.»
کد خبر: ۵۲۲۹۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
در قسمتی از کتاب "شهریاران شهریار" که حاوی زندگینامه و وصیتنامه 3 شهید دانشجوی شهرستان شهریار است، در این قسمت وصیتنامه شهید «حسن مداحی» را میخوانید: «در نماز جمعه حضور پیدا کنید که قدرت اسلام را بهتر به نمایش بگذارید و امام زمان (عج) را خشنود کنید.»
کد خبر: ۵۲۲۹۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
خواهر شهید «محمدحسین شیرکوند» از خوابی که برادرش دیده است، روایت میکند: «محمدحسین گفت: چند شب پیش خواب دیدم که دارم کارت عروسی پخش میکنم. وقتی روی کارت رو نگاه کردم، دیدم اسم خودم روی کارت نوشته شده. من که قرار نبوده ازدواج کنم، حتما این خبر شهادت منه.» این را گفت و از خانهام رفت.»
کد خبر: ۵۲۲۹۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
از شهید «محمدحسین شیرکوند» روایت شده است: «محمدحسین با دیدن برادرش خیلی به جبهه فکر میکرد و هوای جبهه را در سرش میپروراند. او به دور از چشم همه با یاد جبهه زندگی میکرد تا این که سال ۶۵ تصمیم گرفت مدرسه را رها کند و به دانشگاه جبهه برود.»
کد خبر: ۵۲۲۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
مادر شهید «محسن سوریانریحانیپور» میگوید: «محسن هم در مسجد ریحان آباد و هم در مسجد امام حسین (ع) کارخانه قند اذان و تکبیر میگفت. صدای الله اکبرش که بلند میشد من هم قربان صدقهاش میرفتم. انگار محسن در همهی عمر کوتاهش یک نماز جانانه خواند.» ادامه این روایت را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۲۹۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
مادر شهید «محسن سوریانریحانیپور» میگوید: «محسن چهارده ساله بود که مقدمات جبهه رفتن را خودش فراهم کرد. به او گفتم: مادر جان سن و سال شما برای جبهه رفتن مناسب نیست. برای شما هنوز زوده که به جبهه بری...» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۲۹۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۵
خواهر شهید «داود سمیعی» میگوید: «یک بار که به مرخصی آمده بود، به خانهی ما آمد. مادر هم خانهی ما بود. از ما خواست تا برایش دختری را پیدا کنیم. هرگز یادم نمیرود؛ سرش را روی زانوی من گذاشت و در حالی که موهایش را نوازش میکردم گفت: «هر کسی رو که تو بپسندی من قبول میکنم.»
کد خبر: ۵۲۲۹۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
خانواده شهید «داود سمیعی» روایت کردند: «همیشه دلواپس همرزمهایش بود. هر چه که میتوانست تهیه میکرد و برای کمک به رزمندهها با خود به جبهه میبرد. بیش از هر چیزی، برای رزمندهها دارو میخرید.»
کد خبر: ۵۲۲۹۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
از خانواده شهید «غفور سلطانی» روایت شده است: «بعد از نماز مهمترین چیز برای احمد آقا درس بچهها بود. به طوری که که بار مجبور شد پول دستی قرض بگیرد تا خسرو بتواند برای درس خواندن به تهران برود. تهران رفتن خسرو همراه بود با اضطراب و دلهرهی ما. هر بار که از تهران به خانه میآمد محال بود که از اعلامیههای امام همراهش نباشد. سوغاتیهای خسرو از تهران اعلامیههای امام بود.»
کد خبر: ۵۲۲۹۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
پیکر شهید مدافع حرم تازه تفحص شده «غلامرضا جعفری»، روز جمعه 12 آذر، از مسجد بقیه الله(عج) شهرستان پیشوا به سمت گلزار شهدای حرم مطهر جعفربن موسیالکاظم(ع) تشییع و در این آستان به خاک سپرده شد. گزارش تصویری نوید شاهد از این بدرقه را در ادامه مشاهده میکنید.
کد خبر: ۵۲۲۹۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
مادر شهید «غفور سلطانی» روایت میکند: «احمد آقا بیش از هر چیزی به درس و نماز بچهها اهمیت میداد. آنقدر به نماز حساس بود که همیشه میگفت: هر کسی نماز نمیخواند سلام کردن به او حرام است.»
کد خبر: ۵۲۲۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
از شهید «حسین روستائیان» نقل شده است: «سالها گذشت. جنگ تمام شد، ولی از حسین ما هیچ خبری نیامد. هرگاه اسرایی را میآوردند ما خودمان را به آنها میرساندیم. از کسانی که میشناختیم، میپرسیدیم از حسین روستائیان خبری دارید یا نه! خیلی گشتیم.»
کد خبر: ۵۲۲۹۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
از شهید «حسین روستائیان» نقل شده است: «چند هفته از رفتن حسین گذشت. معمولاً هر ماه یا چهل و پنج روز یک بار حسین نامه میفرستاد، اما این بار وارد ماه سوم شده بودیم و هیچ خبری از حسین نرسیده بود. سه ماه از حسین بیخبر بودیم تا اینکه پدرم به پادگان لویزان رفت تا از حسین خبری بگیرد. آنجا به پدرم گفتند: «پسر شما به اتفاق پونزده نفر دیگه توی منطقهی زبیداد عراق ناپدید شدن. ما هم از اونا بیخبریم.»
کد خبر: ۵۲۲۹۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
پیکر شهید "تقی رضایی" پس از ۳۳ سال شناسایی شد.
کد خبر: ۵۲۲۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
از شهید «حسین روستائیان» نقل شده است: «در طول این یک ماه که حسین بستری بود آب خوش از گلوی کسی پایین نرفت تا این که مرخص شد. دکتر برایش سه ماه استراحت تجویز کرد، ولی حسین تشنهی رفتن بود. در اول این دو سال هیچگاه اینقدر مشتاق ندیده بودمش. مثل تیری که در چلهی کمان کشیده شده باشد بی قرار پرتاب بود. تیر عشقی بود که میخواست با دستان خدا از چلهی خاک پرتاب شود.» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد میخوانید.
کد خبر: ۵۲۲۹۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
از شهید «حسین روستائیان» نقل شده است: «روزهایی که حسین جبهه بود وقتی آژیر قرمز به صدا در میآمد وضعیت خانوادهی ما واقعاً قرمز میشد. ما خودمان را فراموش میکردیم و فقط به حسین فکر میکردیم. پدرم نگرانیهایش را میریخت توی دلش تا ما ناراحت نشویم.» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد میخوانید.
کد خبر: ۵۲۲۸۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
ششمین سالگرد شهید مدافع حرم بسیجی «مهدی قاضی خانی»، سهشنبه شانزدهم آذر ماه همزمان با نماز مغرب و عشاء در مصلی نمازجمعه شهرستان قرچک برگزار میشود.
کد خبر: ۵۲۲۸۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴