نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - نه داستان
معرفی کتاب
کد خبر: ۴۳۵۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۲

معرفی کتاب
کد خبر: ۴۳۵۴۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۲

معرفی کتاب
کد خبر: ۴۳۵۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۲

معرفی کتاب
کتاب برترین خط یک خوشنویس با موضوعیت مجموعه خاطرات برگزیده دومین و سومین جشنواره خاطره نویسی استان مرکزی
کد خبر: ۴۳۵۳۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۲

هشتمین دوره «جایزه ادبی یوسف» به منظور انعکاس و انتقال میراث گران‌سنگ هشت سال دفاع مقدس و مقاومت اسلامی، هشتمین دوره «جایزه ادبی یوسف» در قالب داستان کوتاه برگزار می‌شود...
کد خبر: ۴۳۵۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۰

از ویژگی های منحصر به فرد کتاب که به خوبی جا افتاده شیوه تربیتی آقامیرزا پدر انسیه ـ مادرشهیدان ـ است. این پدر همه هم و غمش را می گذارد تا این دختر را به سرانجام برساند.
کد خبر: ۴۳۵۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۷

«سنگ سلام» رمانی بکر و تازه نیست، اینکه عده‌ای سفری را آغاز می‌کنند و به سمتی می‌روند که از اختیار خودشان خارج می‌شود بارها تکرار شده است. اما تم سفر همیشه جذاب بوده و رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرد.
کد خبر: ۴۳۴۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۰

یکی از راه‌های حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس که تا حد زیادی می‌تواند در تحقق این امر کمک کند، توجه به کودکان و نوجوانان است. هرچقدر این گروه سنی با مفاهیم دفاع مقدس آشنا شوند، سبب برکاتی است که کمترین آن، پایبندی به دستاوردهای دفاع مقدس است.
کد خبر: ۴۳۴۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۹

کارگاه نقد و بررسی جایزه ادبی «یوسف» (داستان کوتاه دفاع مقدس) به همت معاونت ادبیات و انتشارات اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی در تبریز برگزار شد.
کد خبر: ۴۳۴۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۶

مسابقه
هشتمین دوره جایزه ادبی یوسف در 2 مرحله استانی و کشوری برگزار می شود...
کد خبر: ۴۳۳۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۲

فراخوان هشتمین دوره جایزه ادبی داستان کوتاه دفاع مقدس با عنوان «یوسف» در آذربایجان غربی منتشر شد.
کد خبر: ۴۳۳۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۳۱

پس ازشهادت پدرم، هنوزحضورشان را در زندگی خود احساس میكنیم و دربعضی موارد با واسطه هایی مانند خواب یا افراد دیگر ما را راهنمایی میكنند...
کد خبر: ۴۳۲۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۳

مقالة حاضر به جلوه‌های حضور دو ایدئولوژی در داستان ریشه در اعماق ابراهیم حسن‌بیگی براساس دیدگاه‌های آلتوسر، گرامشی و مارکس می‌پردازد.
کد خبر: ۴۳۲۰۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۲

مادر، من به قربانت بروم، اگر چيزي به تو بگويم قول ميدهي ناراحت نشوي؟ مادر قول داد. محمد سرش را پايين انداخت و گفت...
کد خبر: ۴۳۱۳۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳

گردآورندگان: سرکار خانم ها هاجر رهایی، زری خطیبی فر، ربابه خطیبی فر، زهرا خالصی
در حالی که ؛ به شدت می خندید ، گفت : تو با آب انار وضوگرفتی . از تعجب ، چشمهایم گرد شده بود . گفتم رمضانعلی ! من با آب وضو گرفتم . با آب . در حالی که ؛ بر شدت خنده اش افزوده شده بود ، گفت : حجت ! توا سم این روستا را می دانی چیست ؟ گفتم : خوب آره روستای انار . گفت: مگه تو با آب این روستا وضو نگرفتی ؟ گفتم : بله دو بار گفت : خوب ، حالا دیدی تو با آب انار وضو گرفتی . من تازه متوجه منظورش شده بودم با او شروع به خندیدن کردم
کد خبر: ۴۳۰۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹

با رضا امیرخانی نویسنده رمان «داستان سیستان»
داستان‌هایی که پیرامون انقلاب 57 نوشته شد، مورد استقبال قرار نگرفت و نویسندگان نیز سمت آن نرفتند. من برای این مسئله استدلالی دارم که به یک معنا استدلالی اجتماعی است؛ که چرا نویسندگان ما به سمت ادبیات جنگ رفتند و به سمت ادبیات انقلاب نرفتند.
کد خبر: ۴۲۹۰۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۵

نویسندگان سر کار خانم ها سمیرا ثباتی مقدم، راضیه دخانیان و فاطمه طاهریان
صوت قرآن رضا در فضا می پیچد : « اذا الشمس کورت . و اذا النجوم انکدرت . و اذا الجبال سیرت . و اذا العشار عطلت ... و اذا المووده سئلت . بای ذنب قتلت . » انعکاس صدا همه جا را در خود گرفته . انگار تمام بیابان با او هم نوا شده اند . تمام بیابان و هر چه در آن است : گوشت و استخوان و پلاک !
کد خبر: ۴۲۸۸۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۵

معرفی کتاب
این کتاب حاصل 25 جلسه است که حدود 2 سال زمان گرفته است. در تمام جلسات 8 داستان مطرح شده و سه کتاب نقد و تحلیل مورد بحث قرار گرفته است. دیگر این جلسات نسبت به آثار پژوهشی بی تفاوت نبوده است
کد خبر: ۴۲۸۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۲

دبیر نخستین جشنواره فرهنگی، هنری و ادبی جوانان مدافع حرم از برگزاری نخستین دوره این جشنواره در قم خبر داد و گفت: فراخوان این جشنواره به‌زودی اعلام می‌شود.
کد خبر: ۴۲۸۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹

پس از يتيم شدن من چوپان کدخدا شدم . برادر کوچکم هم در خانه ی کدخدا بود . روزی از روزها گله ی کدخدا را بيرون از ده بردم اما بسيار سردم بود و هميشه زير سنگی بزرگ تکيه می دادم بعد از چند دقيقه که بلند شدم ديدم تا گله نيست پا به فرار گذاشتم . گريان و نالان می دويدم تا پس از چند دقيقه حرکت گله را پيدا کردم و مشغول شمردن گله شدم . ديدم تا بره ای کم آمده و باز هم مرتباً با کوشش بيشتر شمردم و باز هم يک بره کم آمد فکر می کردم بار الها اين بره چه شده ؟ آيا زنده هست يا گرگ خورده ؟ خيلی دنبال بره گشتم اما خبری از بره نبود .
کد خبر: ۴۲۸۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۷