قسمت نخست خاطرات شهید «ابوالقاسم جابرزاده»
يکشنبه, ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۵۹
همسر شهید «ابوالقاسم جابرزاده» نقل می‌کند: «زمان جنگ، تعدادی از مردم مناطق جنگ‌زده، شهر و خانه‌هایشان را ترک کرده و آواره شهر‌های امن کشور شده بودند. قاسم که همیشه در کار خیر پیشتاز بود، کارت‌هایی را درست کرد و به جنگ زده‌ها داد و گفت: هرکدام از آن‌ها آمدند، برایشان نیم‌بها حساب کنید.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید ابوالقاسم جابرزاده» دوم فروردین ۱۳۲۱ در شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. پدرش علی‌اصغر و مادرش شهربانو نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. گرمابه‌دار بود. ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و سه دختر شد. پانزدهم شهریور ۱۳۶۱ در تهران مورد سوءقصد نیرو‌های سازمان مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای روستای حسین‌آباد دولاب از توابع زادگاهش به خاک سپردند.

در کار خیر پیشتاز بود

حامی یتیمان

فرزندم می‌گفت: «برای چسباندن اعلامیه‌های شهادت پدرم به یکی از کوچه‌های بازار تهران که نزدیک محل کارش بود رفتیم. مشغول چسباندن اعلامیه‌ها بودیم که دیدیم دو زن در پشت سر ما ایستادن و به اعلامیه‌ها خیره شده‌اند. یکی از آن‌ها که زنبیل در دست داشت، با دیدن عکس پدر، زنبیل از دستش افتاد و روی زمین نشست و با دست به سرش زد. زن‌های دیگر به دورش جمع شدند. به طرفش رفتم و پرسیدم: این شهید را می‌شناسی؟ گفت: بله او حامی من و دو فرزند یتیمم بود. خیلی به ما کمک می‌کرد و حالا که اعلامیه شهادتش را دیدم خیلی متأثر شدم.»

(به نقل از همسر شهید)

پیشتاز در کار خیر

زمان جنگ، تعدادی از مردم مناطق جنگ‌زده، شهر و خانه‌هایشان را ترک کرده و آواره شهر‌های امن کشور شده بودند. بعضی از آن‌ها هم در تهران ساکن شدند. قاسم که همیشه در کار خیر پیشتاز بود، کارت‌هایی را درست کرد و به جنگ زده‌ها داد و گفت: «هرکدام از آن‌ها آمدند، برایشان نیم‌بها حساب کنید.»

به همین خاطر تعداد زیادی از آن‌ها به حمام ما می‌آمدند و این تخفیف برایشان غنیمت بود. بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی، قاسم به عنوان نیروی مردمی با تهیه کامیون، وسایل مورد نیاز مناطق جنگی را به جبهه می‌برد.

(به نقل از همسر شهید)

کمک‌خرجی

شوهر یک خانواده یزدی، در حسین‌آباد در قنات کار می‌کرد که هنگام کار در قنات خفه شد و مرد. پدر از این واقعه خیلی متأثر شد. به یزد رفت و خانواده او را پیدا کرد و برایشان کمک خرجی می‌فرستاد.

آن‌ها نمی‌دانستند که پدر چه کاره است. بعد از شهادت پدر، دنبال خانواده ما گشتند و ما را پیدا کردند و سر خاک پدر آمدند و کلی گریه کردند و گفتند: «پدر شما کمک‌های زیادی به ما می‌کرد و حالا جایش پیش ما خیلی خالیه!»

(به نقل از فرزند شهید، محمدرضا جابرزاده)

بعد از شهادتش فهمیدیم که حقوقش را می‌بخشید

برای پدر در خیابان سپهسالار تهران تشییع جنازه باشکوهی برگزار کردند. تابوت شهید روی دست مردم قرار داشت و همه یکپارچه شعار مرگ بر منافق سر می‌دادند. جمعیت زیادی از کسبه حضور داشتند. خیلی‌ها گریه می‌کردند و افسوس می‌خوردند که چه شخصیت خوبی را از دست داده‌اند. بعد جنازه به دامغان و سپس به زادگاهش روستای حسین‌آباد منتقل شد. بعد از شهادتش متوجه شدیم که همیشه ایشان یک سوم از درآمد خود را به فقرا و نیازمندان می‌بخشید.

(به نقل از فرزند شهید، محمدرضا جابرزاده)

 

انتهلی متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده