مادرمان حضرت زهرا (س) در کنارمان است
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید حسین فوادیان» دوم مرداد ۱۳۳۱ در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش علیاصغر و مادرش طاهره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. کارگر بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستم مرداد ۱۳۶۲ با سمت تکتیرانداز در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای فردوسرضای شهرستان دامغان قرار دارد.
اگر مادرتان نیست من هستم
میدانستم برادر حسین از جمله نیروهایی بود که برای عملیات والفجر دو اعزام شده بود. حسین هم تازه جراحتهای دستش خوب شده بود اما آرام و قرار نداشت. دوباره برای اعزام داوطلب شد. در تیپ امام حسین(ع) قرار گرفت و راهی جبهه شد. آن دفعه خیالم راحتتر بود و دلهرههای مادرانهام را راحتتر پنهان میکردم، چون میدانستم که حسین، بعد از عملیات به جبهه رفته است. چند روز بعد، برادر حسین برگشت و گفت: «مادر! حسین هم از نیروهای ما در این عملیات بود.» گفتم: «نه مادرجان! حسین از تیپ امام حسین(ع) اعزام شده.»
گفت: «صبر کن مادرجان! حالا میبینی!»
حرف او را قبول نکردم، اما در کمال ناباوری چند روز بعد نامهای از حسین به دستم رسید که هفت خط بیشتر نبود. نوشته بود: «مادرجان! غم مخور، حضرت زهرا(س) سر ما را میان دامنش گرفته و میگوید: غم مخورید اگر مادرتان نیست من هستم. نگران نباشید!» بعد از خواندن نامه حسین آرامشی عجیب تمام وجودم را فراگرفت.
(به نقل از مادر شهید)
برادر انقلابی
اسمش را حسین انتخاب کرد. به مادرش گفت: «مادر، اسمشو امین بگذار! امین یعنی پاک و امانتدار!»
حالا روزها حسین برادری پاک و امانتدار را در آغوش گرم خود جای میداد و ساعتها او را نوازش میکرد. میگفت: «این برادر انقلابی منه! این برادر اللهی منه!»
بارها شنیدم که به مادرش میگفت: «مادر غذاهای خوب به امین بده تا قوی و پاک بزرگ بشه. او باید یک رزمنده بشه!» مادرش با تعجب میپرسید: «مگه مادرجان! جنگ میخواد اینقدر طولانی بشه؟!»
حسین با لبخند درحالی که نوزاد را بالا و پایین میکرد، گفت: «حالا یک موقع میبینی این اتفاق بیفته! باید چیزهای پاک بخوره که حزباللهی بشه!»
(به نقل از زنعموی شهید، صدیقه فوادیان)
انتهای متن/