توسل به بابالحوائج کارساز شد
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید عربعلی جشن» یکم فروردین ۱۳۴۳ در روستای بادلهکوه از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش باباقلی و مادرش بیبیخانم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. ازدواج کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و ششم شهریور ۱۳۶۴ در ارتفاعات کلاشین توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش و گلوله به سر و سینه، شهید شد. پیکر وی را در زادگاهش به خاک سپردند.
نام حسین دردُ دوا میکند
زیر آفتاب داغ تابستان توی صحرا مشغول کار بودیم که صدای زمزمه عربعلی سکوت صحرا را به هم ریخت. عرق پیشانیام را پاک کردم و سرم را بالا آوردم تا ببینم چطور میتواند با آن همه خستگی آواز بخواند. خوب که گوش کردم، دیدم زیر لب میگوید:
«شور حسین است چهها میکند!/ نام حسین دردُ دوا میکند!»
خندیدم و گفتم: «عربعلی چی میخونی؟» سرش را بلند کرد و گفت: «نوحه سینهزنی است. تو هم یاد بگیر تو عزاداری امام حسین (ع) شرکت کن.»
(به نقل از برادر شهید)
لبخندی به یادماندنی
- بسمالله! عربعلی! چرا لباست خونی شده؟ کجا بودی؟ نکنه تیر خوردی!
- نه! نامردا تیراندازی کردن یکی از بچهها تیر خورد مجبور شدم جابهجاش کنم؛ این خون رفیقمه که روی لباسم ریخته.
- عربعلی! اگه توی این راهپیماییها کشته بشی، اگه اعلامیههاتو بگیرن، اگه دستگیرت کنن؟
عربعلی لبخندی زد و با لباسهای تمیز از خانه بیرون رفت.
(به نقل از همسر شهید)
توسل به بابالحوائج کارساز شد
عربعلی! چه خبر؟ یه کم از اونجاها برامون تعریف کن.
چی بگم؟! آخه تا اونجا نباشید باور نمیکنید. مثلاً همین هفته پیش، تو منطقه شمال غرب ما نیروی تکاور بودیم. نمیدونید چه درگیری شد! چهار قطار نیرو با هواپیما پیاده کردند، اما فایدهای نداشت. آتش و خمپاره بود که از هوا میبارید.»
بعد هم لحن صحبتش عوض شدو بغضش را فروخورد و ادامه داد: «نصف بچهها زخمی و شهید شدن و ما نتوانستیم حتی پیکرشون را به عقب بیاریم.» با تعجب و حیرت نگاهش کردم و گفتم: «خودتون چطور نجات پیدا کردین؟» در حالی که اشک توی چشمش حلقه زده بود گفت: «خدایی بود. به حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شدیم. خودمون هم نفهمیدیم چطور نجات پیدا کردیم.»
(به نقل از همسر شهید)
انتهای متن/