شهدا با یک شرط میتوانند شفاعت کنند
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید حمید قدس هفتم دی ۱۳۴۴ در شهرستان سمنان دیده به جهان گشود. پدرش قاسمعلی، کارگر کارخانه بود و مادرش اقدس نام داشت. دانشجوی سال اول در رشته تربیتمعلم بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سی و یکم اردیبهشت ۱۳۶۵ در مهران توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش به پهلو و پا، شهید شد. مزار او در امامزاده یحیای زادگاهش قرار دارد. برادرش مجید نیز به شهادت رسیده است.
این خاطرات به نقل از همرزم شهید، حمیدرضا سلمانیحقیقی است که تقدیم حضورتان میشود.
روزی که حمید در جبهه، خادمالحسین بود
«احتمالاً همهاش زیر سر همان پیرزن است!»
همه زدند زیر خنده. در جبهه به افرادی که مسئول پذیرایی و تقسیم غذا بودند، خادمالحسین میگفتند. آن روز حمید خادم بود. داشت مربای هویج را بین بچهها تقسیم میکرد. مقدار خیلی کمی هنوز به دیواره قوطی چسبیده بود. یکی از بچهها گفت: «حالا اون یک ذره رو ول کن، بیا بخور!» گفت: «نه! ممکنه این ظرف رو پیرزنی فرستاده باشه که از روزی خودش گذشته برای ما. سزاوار نیست که اسراف کنیم. آخ ...!» آخ بلندی گفت. دستش را لبه تیز قوطی بریده بود. یکی از بچهها گفت: «احتمالاً همهاش زیر سر همان پیرزن است!»
همه عاشق صوت قرآن حمید بودند
چطور بگویم چه شخصیتی داشت و چطور آدمی بود. میتوانم یکی دو مورد از اعمال عبادیاش را بگویم: «آب میخورد با وضو؛ مینشست با وضو؛ بلند میشد با وضو؛ همیشه وضو داشت. در نماز شب آنقدر گریه میکرد که سر، صورت و لباسش خیس از اشک میشد. همه عاشق صوت قرآنش بودند. میخوند و میگریست. انگار کلمه به کلمه اون رو میفهمید.»
شهدا با یک شرط میتوانند شفاعت کنند
گفتم: «خوش به حال ما! با این همه رفیق شهیدی که داریم، انشاءالله آخرتمون آباده!»
گفت: «چطور؟» گفتم: «بحث شفاعت و دستگیری رو میگم!» گفت: «دلت رو صابون نزن! نامه عملمون اگه خدایی باشه، شهدا هم میتونن به اذن خدا دستگیری کنن. یعنی اگه جز این باشه عدالت خدا زیر سؤال میره.»
انتهای متن/