پسرخاله شهید «حسین میرحاج» نقل می‌کند: «سرمای پادگان تا مغز استخوان نفوذ می‌کرد، اما در دل شب حسین از جای گرمش بلند شد. روی زمین یخ زده بود و سوز سرما صورتش را می‌آزرد. تکه‌های برف را جمع کرد و بعد وضو گرفت.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.

وضوی نیمه‌های شب

به گزارش نوید شاهد سمنان: شهید حسین میرحاج دوم مرداد ۱۳۴۴ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش شکرالله، کارگر بود و مادرش فرخنده نام داشت. تا پایان دوره کاردانی در رشته برق درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوازدهم خرداد ۱۳۶۶ در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. مزار او در امامزاده یحیای زادگاهش قرار دارد.

سجده‌های عاشقی

باز هم نمازش طولانی شد. سراغش رفتم. حال و هوای دیگری داشت. روی سجاد‌ه‌اش سر به سجده گذاشته بود و آرام زمزمه می‌کرد. من هم گوشه اتاق نشستم. سلام نماز را که داد، پرسیدم: «حسین‌جان! توی سجده‌هات از خدا چی می‌خوای؟»

گفت: «برقراری دین اسلام در تمام دنیا و پیروزی مملکت‌مون.»

(به نقل از پدر شهید)

وضوی نیمه‌های شب

سرمای پادگان تا مغز استخوان نفوذ می‌کرد، اما در دل شب حسین از جای گرمش بلند شد. پاورچین پاورچین بیرون رفت. روی زمین یخ زده بود و سوز سرما صورتش را می‌آزرد. تکه‌های برف را جمع کرد. آن‌ها را در پیت حلبی ریخت تا گرم شود و بعد وضو گرفت. کار هر شبش بود. قبل از اذان صبح پای سجاده برای نماز آماده بود.

(به نقل از پسرخاله شهید، حبیب‌الله رستمی)

مادرجون! دعای خیر شما برای ما کافیه

از روی کنجکاوی همراهش راه افتادم. به خانه یکی از روستائیان رسیدیم. پیرزن صاحب‌خانه عصا زنان در را به روی‌مان باز کرد. حسین بعد از سلام و علیک ابزار نجاری را برداشت. تمام در و پنجره‌های چوبی خانه را تعمیر کردیم. پیرزن با خوشحالی برای ما دعا کرد و بعد هم چند اسکناس به ما داد.

حسین وسائلش را در جعبه گذاشت و گفت: «مادرجون! دعای خیر شما برای ما کافیه.»

(به نقل از دوست و هم‌رزم شهید، داود نبوی)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده