دعای توسل، رمز شهادت در فتح خرمشهر بود
به گزارش نوید شاهد سمنان: شهید محمدحسین احسانی دهم اردیبهشت ۱۳۴۳ در شهرستان سرخه به دنیا آمد. پدرش عبدالله و مادرش بیبی نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. برقکار بود. از سوی بسیج به جبهه اعزام شد. نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله به پهلو و شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
من مطمئن بودم
اتوبوس اعزامی پنج دقیقه در سرخه نگه داشت تا بچههای سرخه از خانوادههایشان خداحافظی کنند. چشمم که به محمدحسین افتاد، بغضم ترکید.
آهسته گفت: «الان که وقت گریه نیست. اگه گریه میکنی برای غریبی اسلام گریه کن.»
داشتیم روبوسی میکردیم که زیر گوشم گفت: «ازم راضی باش! شاید شهید بشم.»
او گفت که شاید شهید بشوم، ولی من مطمئن بودم این بار آخری است که بچهام را میبینم.
(به نقل از پدر شهید)
بیشتر بخوانید: آرزویش رهبری بود، او در خرمشهر به آرزویش رسید
دعای توسل، رمز شهادت در خرمشهر بود
شب نوزدهم اردیبهشت ماه بود. قبل از اعزام به خط، محمدحسین را دیدم. گفت: «بچهها دعای توسل گذاشتن، نمیآی؟» گفتم: «کار دارم. تو برو! التماس دعا!»
همه آنها شهید شدند؛ همه آنهایی که آن شب با چشمان سرخ و ورم کرده از دعا برگشته بودند. محمدحسین احسانی، ابوالفضل همتیان و ... .
(به نقل از همرزم شهید، علیاکبر احسانی)
پیروزی اسلام در اندیشه مادر بود
تشییع جنازه برادرم روز جمعه بود. خیلی دنبال مادرم گشتم. بالاخره او را در صف نماز جمعه پیدا کردم.
گفتم: «مادر من! مگه تو پسرت نمرده؟»
گفت: «نه! نمرده. شهید شده!»
(به نقل از خواهر شهید)
بیشتر بخوانید: پدر و مادر عزیزم! بردباری و صبر شما باعث شکست دشمن است
مزارش بوی عطر میداد
من همان جا بودم. نه درون قبر، بلکه کنار آن نشسته بودم. قبر کَن، قبر را میکَند و مردم صلوات میفرستادند. ناگهان بوی عطری بلند شد؛ یک رایحه بسیار خوش.
خوب که نگاه کردم دیدم قبر کناری، کمی سوراخ شده و این بوی خوش از آن جا پخش میشود. با خودم گفتم: «باید هم این طور باشه.» قبر کناری مال محمدحسین احسانی بود که دو هفته از شهادتش میگذشت.
هنوز که هنوز است آن عطر برایم زنده است و به یاد ماندنی.
(برگرفته از خاطرات حسین برادر شهید به نقل از حاج آقا لتیباری)
انتهای متن/