سه‌شنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۰۱
مادر شهید «خلیل‌الله عارفی» نقل می‌کند: «زنگ در به صدا درآمد. جوانی ساک به دست پشت در بود. می‌دانستم آمده تا خبر شهادت پسرم خلیل را بدهد. هنوز لب به سخن باز نکرده بود که گفتم: خودم دیشب خواب دیدم که پسرم به سمت خدا پرواز کرد!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.

ی

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید خلیل‌الله عارفی پانزدهم فروردین ۱۳۴۱ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش کمال، کارمند بود و مادرش سکینه نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. چهارم فروردین ۱۳۶۳ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، دست و پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‌‏رضای زادگاهش قرار دارد.

اطعام فقرا

شبی که می‌خواست بره جبهه، امتحان خیلی سختی داشتم. آمد خداحافظی کرد. دستم را بوسید و گفت: «نگران نباش! دفعه بعد که آمدم توی درس‌هات کمکت می‌کنم.»

رابطه خوبی با هم داشتیم و همیشه مراقبم بود. اما بار آخری بود که می‌رفت. همیشه می‌گفت: «خیلی تو کوچه نرو. مواظب حجابت باش. درس‌هات رو هم خوب بخون!» به مادرم هم می‌گفت: «مادر! چون خودم خواهر و مادر دارم باید به جبهه برم و دفاع کنم!»

به کار کشاورزی علاقه‌مند بود و باغچه حیات‌مان را چون بزرگ بود گل کاری می‌کرد. روحیه ورزشکاری داشت و در منزل با بچه‌های محل، تنیس روی میز بازی می‌کرد. بعضی از شب‌ها خلیل افراد فقیر محل را به خانه می‌آورد و به مادر می‌گفت که برای‌شان غذا بیاورد.

(به نقل از خواهر شهید)

بیشتر بخوانید: لحظات آخر نام حسین بر لبانش نقش بست

خلیل را دیدم که به سمت خدا پرواز کرد!

خانه نشسته بودم که زنگ در به صدا درآمد. رفتم در را باز کردم. جوانی ساک به دست پشت در بود. می‌دانستم آمده تا خبر شهادت پسرم خلیل را بدهد. هنوز لب به سخن باز نکرده بود که گفتم: «خودم دیشب خواب دیدم که پسرم به سمت خدا پرواز کرد!»

آن جوان که نمی‌دانست چگونه خبر شهادت خلیلم را بدهد با ناراحتی و تعجب گفت: «مادر! چه می‌گویی؟» در حالی که اشکم بی‌اختیار شده بود باز همان جمله را تکرار کردم: «نیمه شب با دیدن صورت خونی خلیلم از خواب بیدار شدم. نیازی نیست شما چیزی را از من پنهان کنید. خلیل من هم مانند هزاران رزمنده دیگر به جبهه رفت و خدا این لیاقت را به او داده تا در راه دین خدا مانند امام حسین شهید شود و خون پاکش را نثار قرآن و اسلام و وطنش کند.»

گفت: «مادر! راحتم کردی!»

(به نقل از مادر شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده