«بعد از شهادت محمد فکر می‌کردم شهادت چیست و در آخرت شهدا کجا هستند؟ در خواب محمد را دیدم؛ قبر باز شده بود و محمد آماده رفتن به جبهه بود. پرسیدم: شهدا کجا هستند؟ ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت شهید «محمد سلطانیه» خاطراتی از این شهید گرانقدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.

ض

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید محمد سلطانیه چهارم بهمن ۱۳۴۷ در شهرستان ورامین دیده به جهان گشود. پدرش ذبیح‌‏الله، پلیس بود و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم تیر ۱۳۶۵ در مهران توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای فردوس‌رضای شهرستان دامغان واقع است.

 

آرزوی شهادت

در مراسم دعای توسل؛ نوحه‌خوانی هم کردند. در سینه‌زنی جواب می‌دادیم: «حسین‌جان! کربلا! حسین‌جان! کربلا!»

بین جمعیت صدایی توجهم را جلب کرد. در تاریکی به سمت صدا رفتم. می‌گفت: «حسین‌جان! شهادت! حسین‌جان! شهادت!» سینه‌زنی تمام شد. برق‌ها را که روشن کردند دیدم محمد است.

(به نقل از برادر شهید)

حسرت

بهش گفتیم: «برای چی می‌ری جبهه؟»

جواب داد: «جبهه و جنگ تموم می‌شه؛ زمستون می‌ره و روسیاهی‌اش برای زغال می‌مونه! وای بر ما! که برای یک روز مثل بعضی از یاران امام حسین (ع) بعد از عاشورا در گوشه‌ای بنشینیم و بگوییم چرا ما از یاران امام حسین (ع) نبودیم.»

(به نقل از برادر شهید)

بیشتر بخوانید: شهدا را شهدا مـی‌سـازند

آمدم دیگه گلایه نداشته باشی

بعد از شهادتش، مادر گفت: «محمد خودش می‌دونسته بار آخریه که به جبهه می‌ره!» ناراحت شدم و گفتم: «چرا نیامد به ما سر بزنه؟»

روز سوم شهادت محمد بود. در اتاق خواب بودم. خواب دیدم حلوا و آش رشته پخته‌ام. محمد آنها را خورد و گفت: «آمدم دیگه گلایه نداشته باشی!»

(به نقل از خواهر شهید)

شهادت خیلی شیرینه

بعد از شهادت محمد فکر می‌کردم شهادت چیست و در آخرت شهدا کجا هستند؟

در خواب محمد را دیدم؛ قبر باز شده بود و محمد آماده رفتن به جبهه بود. پرسیدم: «شهدا کجا هستند؟»

گفت: «اجازه ندارم بگم؛ ولی شهادت خیلی شیرینه!»

(به نقل از خواهر شهید)

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده