پایگاه بسیج مهدیه ورامین، میزبان ندبههای محمد و یاران شهیدش بود
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ قصه آمدن محمد در چهارمین روز بهمن ۱۳۴۷ در شهر کوچک ورامین رخ داد. کودکی او در ورامین گذشت. چهار برادر داشت و یک خواهر.
با عضویت در بسیج، شعلههای فروزان ایمان در بندگیاش را در میدان عمل محک میزد
پدرش، آقا ذبیحالله کارمند شهربانی بود و چون و چرای نظام وقت، بر دل با ایمان و اعتقاد راسخ او در پرورش فرزندان، با نور هدایت اهل بیت (ع) هیچ خللی ایجاد نکرده بود. شهید محمد سلطانیه دوره ابتدایی را در دبستان کوشیار و راهنمایی را در مدرسه طالقانی پشت سر گذاشت؛ اما محمد محصلی بود که با عضویت در بسیج، شعلههای فروزان ایمان در بندگیاش را در میدان عمل محک میزد. بسیجیای که در اعزام نیرو و فرستادن کمکهای مردمی به میدان جهاد نقش اساسی داشت.
پایگاه بسیج مهدیه ورامین میزبان ندبههای محمد بود
سال ۱۳۶۱ چهارده سال بیشتر نداشت که شناسنامهاش را دستکاری کرد و از طریق سپاه به عنوان بسیجی پای در راه نهاد. پایگاه بسیج مهدیه ورامین، صبورانه میزبان محمد و دوستان همسفرش؛ ندبهخوانیشان، کمیلخوانی و توسلهایشان پس از سالها در گوش جانِ در و دیوار مهدیه باقی مانده است.
تنها یک نظر یار کفایت میکرد
حالا قد کشیده بود به بلندای سرو. درسش را تا اول دبیرستان ادامه داد. محمد دوباره راهی میدان شد. چندین عملیات را پشت سر گذاشت. چهار مرتبه مجروح شد؛ اما جراحت جسم را چه به جراحت دل و مداوای جان؟ تنها یک نظر یار کفایت میکرد؛ و او صبورانه در انتظار همان یک لحظه بود.
شهد شیرین شهادت را در خاک سرخ مهران، جرعهجرعه نوشید
در عملیات کربلای یک، بیسیمچی معاون گردان شد. مهران، غریب و عاشقانه پیکر این شوریدهحالِ بیقرار را دربر گرفت. تیر، مهمانِ سر او شده بود. یازدهم تیر ماه ۱۳۶۵ مشتاقانه بر چهره یار لبخند زد و شهد شیرین شهادت را در خاک سرخ مهران، جرعهجرعه نوشید.
پیکر پاکش پس از تشییع در ورامین، پس از پنج روز در بهشت شهیدان شهرمان، فردوسرضای دامغان آرمید تا آرامگاه دل خستگان روزگار شود.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی