مادر رضایت داد؛ محمدعلی با شهادت بازگشت
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید محمدعلی مشهد دوم فروردین ۱۳۴۳ در روستای امیرآباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش رمضانعلی و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی ۱۳۶۵ با سمت فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
جواز شهادت
چند روزی بود که در سنگر، بچهها با محمدعلی شوخی میکردند. یکی از آنها گفت: «ما رو فراموش نکنی!»
با خنده گفت: «شما چطور اینو فهمیدین؟ » همه با هم گفتند: «آخه نوربالا میزنی!»
از سنگر بیرون آمدیم و از او پرسیدم: «چند روزیه که همه به تو میگن شهید!»
سرش را به من نزدیک کرد و گفت: «به کسی نگو! جوازش رو از امام رضا گرفتم.»
بعد از شهادتش، یکی از بچهها گفت: «آن قدر در حسینیه انصارالحسین، رضا رضا! یا ضامن آهو کرد تا ما هم با او هم صدا شدیم. اون شب حال و هوای دیگهای داشت.»
(به نقل از همرزم شهید، محمد فلاحتی)
بیشتر بخوانید: دعا کن اولین شهید گردان باشم
مادر راضی به شهادتش شد
بار آخری بود که به جبهه میرفت. با قرآن و یک کاسه آب تا جلوی در حیاط رفتم. پای من را بوسید و گفت: «مادر! رضایت بده شهید بشم!»
گفتم: «برو! راضیام.»
اشک ریخت. نشست و پاهای من را گرفت و گفت: «مادر! راضی باش من شهید بشم و دیگه برنگردم!»
گریه افتادم. دستهایم را به آسمان بلند کردم و گفتم: «خدایا! بچهای که برای بزرگ کردنش زحمت کشیدم چه چیزی از من میخواد! رضایت او، رضایت منه!»
(به نقل از مادر شهید)
بیشتر بخوانید: مدال شهادت
دشمن باید بدونه که ما پاسدار هستیم
از او که میپرسیدم جواب نمیداد. شب عملیات که شد، دوباره آن را پوشید. گفتم: «محمدعلی! چرا لباسهای پاسداری خودت رو شبهای عملیات میپوشی؟»
گفت: «اول به خاطر آیهای که روی اون نوشته شده؛ دلیل دومی هم داره.» پرسیدم: «دلیلش چیه؟» جواب داد: «دشمن ببینه که ما پاسدار هستیم!»
(به نقل از همرزم شهید، رجبعلی بینائیان سفید)
بیشتر بخوانید: شفای مادر را از حضرت زهرا (س) گرفت
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی