نوید شاهد - مادر شهید «محمدرضا عاشور» نقل می‌کند: «علی‌رغم خواست درونی‌اش قدم‌ها را بلند برمی‌داشت. حس آخرین وداع، اشک‌ها را سنگین می‌کرد. سر کوچه مکثی کرد. دستش را بالا برد و در دل گفت ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، شما را به مطالعه زندگی این شهید والامقام دعوت می‌کند.

ل

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ هنوز متولد نشده بود که یکی از همسایه‌ها خواب‌نما شد و خبر آورد نوزادشان پسر است و اسمش را رضا بگذارند. بالأخره، انتظارها در بیستمین روز از دومین ماه پاییز ۱۳۴۴ به سر آمد و محمدرضا در سرزمین آفتاب درخشان یعنی گرمسار چشم به جهان گشود.

زمزمه‌های رفتن

شهید محمدرضا عاشور در جو مذهبی حاکم بر خانواده پدرش، رجبعلی عاشور، نشو و نما یافت. مشغول تحصیل بود که شور و حال اعزام به جبهه او را هوایی کرد. زمزمه‌های رفتن عملی شد.

حس آخرین وداع، اشک‌ها را سنگین می‌کرد

از دیدنش سیر نمی‌شد، اما سنگینی نگاه مادر، به رفتن ترغیبش می‌کرد. علی‌رغم خواست درونی‌اش قدم‌ها را بلند برمی‌داشت. طول کوچه طولانی‌تر از همیشه به نظر می‌رسید. کاش لحظه‌ها زودتر سپری شوند. بارها به عقب برگشت. تصویر مادر با کاسه در دست در زلال اشک‌هایش می‌لرزید.

گاهی وقت‌ها نگاه‌ها، حرف‌های ناگفتنی را راحت‌تر بر زبان می‌آورند. حس آخرین وداع، اشک‌ها را سنگین می‌کرد. سر کوچه مکثی کرد. دستش را بالا برد و در دل گفت: «خداحافظ مادر رنج کشیده‌ام، خداحافظ !»

این بسیجی مخلص پس از سی ماه حضور در جبهه در عملیات والفجر هشت با ترکش به شکم مجروح گشت و در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری شد. یازده روز بعد، طومار فداکاری و ایثارش در دوم اسفندماه ۱۳۶۴ بسته شد. آرامگاهش در گلزار شهدای گرمسار است.

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده