ما ماندیم و تصویر لبهایی که هیچ وقت بدون خنده نبود
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید علی اختری پانزدهم شهريور ۱۳۵۰ در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش صفر و مادرش طيبه نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيست و چهارم اسفند ۱۳۶۶ در ارتفاعات گوجار عراق بر اثر اصابت تركش به كمر، شهيد شد. پيكر وی را در گلزار شهدای امامزاده يحيای شهرستان سمنان به خاک سپردند.
این خاطره به نقل از پدر شهید است که تقدیم حضورتان میشود.
ما ماندیم و تصویر لبهایی که هیچ وقت بدون خنده نبود
ناراحت بودم. از اینجا که میخواستند بروند، قرار بود ببرندشان جنوب اما سر از غرب درآورده بودند و شمال سلیمانیه عراق و ارتفاعات گوجار. اینها هنوز بچه آنجاها نبودند. به نظر من تاب ماندن توی آن جای سرد و زمهریری را نداشتند. وقتی آمد و خواست دوباره برود مانع شدم. گفتم: «خودم میرم.»
بینمان بگو مگو شد؛ من بکش و او بکش. من میگفتم: «همون دفعه هم که سرخود امضای من رو جعل کردی کار بدی کردی.» او میگفت: «شما نباید برید! شما زن و بچه دارین باید بمونین و به اونها برسین.»
بیشتر بخوانید: ضبط صوتی برای امام
من میگفتم: «این دفعه دیگه مثل اون دفعه نیست که شناسنامهات رو دستکاری کنی و پنجاه رو بکنی چهل و هشت. زمین بری و آسمون بری نمیذارم از خونه بری بیرون. سرمای اونجا کشنده است.» او میگفت: «پس چرا خودتون بیاجازه رفتین؟ اگه طوری میشدین کی میخواست جواب زن و بچه رو بده؟»
سه بار پیش از این نگذاشته بودم برود و از این بابت از من دلخور بود. البته خودم شیمیایی بودم و میخواستم بماند و عصای دستم باشد. آنقدر خندید و زبان ریخت و نازم را کشید که نتوانستم مانع شوم. رفت سراغ رفیقش پسر حاج آقا اختری که در خواب بهش گفته بود: «تا ده روز دیگه میآی پیشم!»
علی میگفت ده روز اما عملا ده ماه بعد شهید شد و رفت پیش رفیقش. ما ماندیم و تصویر لبهایی که هیچ وقت بدون خنده نبود.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت