کوچههای بین خانه تا باغ، شاهد جلوههای زیبای عبادت و بندگی مجید
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید مجید اخلاقی دهم آذر ۱۳۴۷ در شهرستان سمنان ديده به جهان گشود. پدرش عبدالمحمد، کشاورز بود و مادرش نرگس خانم نام داشت. دانشآموز چهارم متوسطه در رشته ریاضی بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيست و سوم دی ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت تركش به كمر، شهيد شد. پيكر او را در گلزار شهدای امامزاده يحيای سمنان به خاک سپردهشد. برادرش محمود نیز به شهادت رسیدهاست.
به جای این صحبتها، صلوات بفرستین
همه با هم رفتهبودیم غوزه پنبه بچینیم. در حال چیدن آنها، از دیگران هم حرف میزدیم. مجید جلو آمد و گفت: «به جای این صحبتها صلوات بفرستین و ذكر بگین!»
کمی بعد دیدم همه ضمن کار کردن، چیزهایی زمزمه میکنند: «اللهم صل على محمد و آل محمد.»
(به نقل از مادر شهید)
هر کسی سهمی داره
میگفت: «نگو فلانی میره جبهه و فلانی نمیره، هر کسی سهمی داره.»
دلم گرفتهبود. نمیخواستم مجید از پیشم برود. گفتم: «سهم تو رو برادرهات رفتن.»
آمد کنارم نشست و دستش را دور گردنم انداخت و گفت: «اونها برای خودشون رفتن، هر کسی سهمش جداست و هر کسی هم قسمتی داره.»
گفتم: «یا نصيب و یا قسمت.»
(به نقل از مادر شهید)
آخرت باید جواب بدی
کمکم حساب کار دستش آمدهبود که یک زمین چقدر آب میخواهد و چه مدت لازم است تا زمین کاملاً سیراب شود.
به من میگفت: «دقت کن آب زیادی توی بافت نره، آخرت باید جواب بدی.»
(به نقل از پدر شهید)
عبادت مخلصانه و رفتن به جبهه
کوچههای بین خانه تا باغ شاهدند و صدای قرآن خواندن مجيد را شنیدهاند. در آن راه، قرآن را با صدای بلند میخواند؛ از حفظ. شبها وقتی همه میخوابیدند و دیگر کسی نبود که به او بگوید بخوابد، به طبقه بالای خانه میرفت برای عبادت. بارها به او گفتم: «داداشم! تو سنت کمه. الان وقت درس و دانشگاه توئه، نه جبهه.» برای اینکه دلم را به دست بیآورد، گفت: «بعداً میرم دانشگاه.»
هیچ وقت شبها در خانه نماز نمیخواند. میرفت مسجد مهدیه و به جماعت میخواند. مدام در نماز جمعه نیز شرکت میکرد. با آن سن کمش ضمن احترام به والدین، اصرار داشت به آنچه که عقیدهاش بود؛ عبادت مخلصانه و رفتن به جبهه.
(به نقل از برادر شهید، محمود اخلاقی)
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت
ذکری که شهید "اخلاقی" هنگام شهادت بر لبانش جاری بود؛ مروری بر زندگی شهید مجید اخلاقی