خاطره‌‌ای از شهید «حسن رستمی»
يکشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۲۷
پسر عمه و همرزم شهید تعریف می‌کند: «شهید جزء افرادی بود که همیشه در جبهه برای هر کاری داوطلب می‌شد و خودم شاهد بودم که هر وقت فرمانده دستور می‌داد که چه کسی حاضر است برای گشت شناسایی یا کانال زدن برود، شهید همیشه پیش قدم می‌شد و ...»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسن رستمی» دوم خرداد 1343، در روستای دشتی از توابع شهرستان بندرلنگه چشم به جهان گشود. پدرش محمد (فوت1362) كارگر بود و مادرش عايشه نام داشت. تا دوم راهنمايی درس خواند. سال 1364 ازدواج كرد. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور يافت. بيست‌ و سوم آبان 1365، در موسيان توسط نيروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهيد شد. مدفن او در زادگاهش واقع است.

ذدر

شهیدی که همیشه داوطلب کارهای سخت بود

شهید جزء افرادی بود که همیشه در جبهه برای هر کاری داوطلب می‌شد و خودم شاهد بودم که هر وقت فرمانده دستور می‌داد که چه کسی حاضر است برای گشت شناسایی یا کانال زدن برود، شهید همیشه پیش قدم می‌شد و همیشه به من می‌گفت «من یک روز باید با دست خودم یک عراقی را به اسارت بگیرم و به سنگر بیاورم» ولی خداوند نخواست و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

همیشه به من می‌گفت «هر وقت نوبت شما بود برای گشت شناسایی و کانال زدن من می‌روم، شما در سنگر بمانید، چون شما متاهل هستید و بچه دارید و اگر خدایی نکرده اسیر شوید برای خانواده‌ات سخت است» و همیشه خودش به جای من داوطلب می‌شد.

ما با دشمن فقط 300 متر فاصله داشتیم که در روزها وقتی که نیروی دشمن رفت و آمد می‌کرد، کاملا آن‌ها را تشخیص می‌دادیم و در حدود چندین نفر از نیروهای بعثی عراقی را به اسارت خود در آورده بودیم.

یکی از خاطرات شهید رستمی که یادم هست، یک شب با فرمانده دسته برای گشت شناسایی رفته بودیم که دشمن غافلگیرمون کرد و شهید ناپدید شد، ما به سنگر خودمان برگشتیم ولی شهید تا شب بعد هم برنگشت و بین نیروهای عراقی گیر افتاده بود و بعدها برایم تعریف کرد که یک شبانه روز در کانال خوابیده بود و نیروی دشمن را شناسایی می‌کرد.

یک مسئله‌ای که خیلی برایم تعجب آور بود این است که بنده به مرخصی آمده بودم و یک نامه برای نامزد شهید آورده بودم تا نامه را دست ایشان دادم به گریه افتادند و گفتند «حسن شهیده شده» در صورتی که این گونه نبود و ایشان چند روز بعد به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، یعنی بعد از اینکه ما دوباره به منطقه برگشتیم عملیاتی شروع شد و طرفای ساعت یک شب به وسیله تیر مستقیم از پشت سر به ایشان شلیک شد و داخل سنگر پر از خون شده بود و آن شب یادم است که فرمانده دسته گفت «بچه‌ها، مهره اصلی را از دست داده‌‌‌ایم، خیلی مواظب باشید که نیروی دشمن به داخل ما نفوذ کرده و مواظب پشت سرتان باشید» و شهید رستمی به خاطر همین تیر خورد و به شهادت رسید.

شهید حسن رستمی، تمام اعضای خانواده، فامیل و دوستان را به غمی ابدی فرو برد، خدا بیامرزدش. روحش شاد و یادش گرامی.

(به نقل از پسر عمه و همرزم شهید)

شهیدی که همیشه داوطلب کارهای سخت بود

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده