خاطرات شفاهی شهدای گمنام (12)
سال 33 در میاندوآب به دنیا آمد. در همان کودکی مادرش را از دست داد. پس از طی دوران تحصیل وارد رشت مکانیک دانشگاه تبریز شد. در همان سالها با افکار حضرت امام (ره) آشنا شد.
کد خبر: ۳۹۵۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱
پاسداشت شهدای مدافع حرم (10)
«کمال سال 1355 به دنیا آمد. گل سرسبد خانمان بود. هوش و فعالیت زیادی داشت. هر وقت از تلویزیون قرآن پخش می کردند، می نشست پای آن و سعی می کرد شیوه های قرائت را یاد بگیرد.
کد خبر: ۳۹۵۳۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱
روز هجدهم بهمن سال پنجاه و هفت بود و تیم پروازی ما میبایست برای مأموریتی از پادگان پیرانشهر بلند شده و به سمت ارومیه بود. روزهای حساس و مهمی بود، کشور در التهاب و شوق انقلاب میسوخت و میگداخت.
کد خبر: ۳۹۵۲۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۴
خاطراتی زیبایی
حاجهمت خيلي خوشحال شد كه او توانسته بود نُه نفر اسير بياورد.
کد خبر: ۳۹۵۲۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۹
سیدموسی در 26 آذر 1317 در بندر انزلی به دنیا آمد. او که دارای هوش و ذکاوت سرشاری بود، در 5 سالگی به صورت مستمع آزاد، به همراه خواهرش به مدرسه می رفت، و با توجه به این که شاگرد اول شد
کد خبر: ۳۹۵۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱
گفت: اینها گل بودند و رفتند، ما چی هستیم؟ سال بعد دقیقا همان جایی که نشان داده بود به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۳۹۵۲۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۷
شهدای امروز پنجم دی ماه
چند روزي بود كه خاله شوهرم با خانواده اش به تهران و خانه ما آمده بودند. جنگ عراق و كردهاي ايران به كرمانشاه كشيده بود و اينها مجبور بودند خونه و زندگي خود را براي مدتي رها كنن و با يك سري اسباب و اثاثيه به تهران و شهرهاي امن اطراف پناه ببرند
کد خبر: ۳۹۵۱۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
شهید کامران حلوایی جلالی؛
زندگی نامه و مصاحبه با خانواده شهید کامران حلوایی جلالی همراه با فرازهايي از وصيت نامه شهيد که فرمودند در زندگي هميشه به فكر معاد باشيد كه شما را از گناهان باز ميدارد راه شهيدان و جنگ را فراموش نكنيد و به ياد بودن جنگ همچون غذا خوردن جز زندگي خود قرار دهيد.
کد خبر: ۳۹۵۰۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴
شهدای شاخص
دومین پند آن بزرگ مرد صالح و پرهیزگار که اظهار فرمودند یکی از نشانه های وحدت همین است که ما در صفوف نمازهای جماعت و جمعه فشرده و نزدیک به هم بنشینیم تا جائی برای نشستن شیطان نباشد هر چه بین ما فاصله باشد جایگاه شیاطین بیشتر می شود
کد خبر: ۳۹۵۰۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (9)
قبل از عملیات رمضان بود. فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد. در آنجا اعلام شد که عراق به تانکهای پیشرفته ای به نام تی 27 مجهز شده. هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند.
کد خبر: ۳۹۵۰۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴
خط ایثار (4)
پدر جان! حال من اینجا خوب است و به جز دوریتان هیچ گونه ناراحتی ندارم و اصلا برای من نگران نباشید.
کد خبر: ۳۹۵۰۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
روایتی از «شهید محمدحسین کریم پور احمدی »بهشتی سیستان و بلوچستان
یک روز در مسجد جامع زاهدان بودیم. حاجی هم آمد و به جمع ما پیوست. پس از سلام و احوالپرسی مشغول نماز خواندن شد
کد خبر: ۳۹۵۰۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
محمد گفت: « نترس! مي خواهم بوی باروت و فشنگ به مشام فرزندم برسد!» همان شب همه دور هم نشسته بوديم و محمد كه گویی می دانست اين آخرين ديدار است.
کد خبر: ۳۹۴۹۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
شهدای امروز سی ام آذرماه
ر راه در محلی به نام اعزام نیرو چند لحظه ای ایستادیم تا دو تن از برادرانمان که قرار بود همراه ما باشند سوار کنیم که همراه آنها یک طلبه جوان هم سوار شد.
کد خبر: ۳۹۴۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۳۰
خاطراتی از زبان شهید محمدعلی قاسملو
اینبار هم رفتن به تخريب را به ماندن در گردان ترجيح دادم و با عده اي از دوستان به تخريب رفتيم.
کد خبر: ۳۹۴۹۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۹
شهدای امروز بیست ونهم آذرماه
از او تقاضا شده که به یکی از پادگانهای شهر بیاید او در جواب گفته بود که من شربت شهادت را نوشیدم و همین گفته او و طولی نکشیده بود که در یک عملیات کمین شرکت نموده و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۴۹۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۹
وقتی حاج یونس اعلام کرد که ما آن طرف پل هستیم، برای قرارگاه خاتم این کار غیر قابل تصور بود.
کد خبر: ۳۹۴۸۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۸
شهدای امروز بیست وهشتم آذرماه
خوب نیست ولی نادر در حالی که اشک در چشمهایش حلقه زده بود روبه من کرد و گفت داداش جان تو دیگر بچه ها را در کوچه نمیبینی، نمیبینی که آنها لباس و کفش نو ندارند، تو چطور راضی میشوی با لباس نو و کفش نو به پیش آنها بروی نمیدانی آنها اگر ما را با این لباس و کفش نو ببینند ناراحت میشوند من به همین خاطر کفش خودم را گلی میکنم تا نو دیده نشوند
کد خبر: ۳۹۴۸۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۸
شهدای امروز بیست و چهارم آذرماه
گفتم هر وقت که آمدي ديگر زنگ نزن و با اين کليد باز کن، شب علي اصغر به خوابم آمد و بالباس ارتشي که به تن داشت و گفت: مادر کليد من کجاست که اينجا گذاشته بودم و داخل جيبم بود و سراغ کليدش را آن شب در خواب از من مي گرفت.
کد خبر: ۳۹۴۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۵
شهدای امروز بیست وسوم آذرماه
که ایشان در زمانی در جبهه فعالیت داشتند به تعدادی از هم رزمانشانی سواد خواندن و نوشتن نداشتند آموزش داده و ایشان را با سواد کرده بود و وقتی به تهران می آمدند در موقع رفتن برای آنها مقداری کتابهای ابتدایی داستان های کوچک خریداری می کردند
کد خبر: ۳۹۴۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۳