نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
سالروز شهادت؛
مهتاب دل آرا تازه از پشت کوه سر کشيده بود و همه جا را فرا گرفته بود نسيم ملايم تابستانی از لابه لای شاخسار درختان بلوط می وزيد و انسان را خاطرنشان می کرد . صدای دلنواز بلبل و قناری و ديگر پرنده های زيبا آدم را متوجه خود می کرد . آری انسان در آن حالت خداي خود را مي ديد .
کد خبر: ۴۲۶۳۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳

مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهیداحمد میرحاج
عموم هم شهید شده بود ، برای مادرم تحملش راحت تر بود . خواسته ی برادرم هم این بود که شهید بشه وراه عموش و انتخاب کنه . درنامه وتلفن هاش هم همیشه میگفت . حتی یه بار درغالب نامه به من گفت ، راه عموم وادامه بدین ونگذارید که اسلحه اش روی زمین بمونه .
کد خبر: ۴۲۶۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳

شهید مرتضی طحان چوبمسجدی
دعاهای من رو تا جایی مستجاب کن که ظرفیت اون رو داشته باشم!
کد خبر: ۴۲۶۲۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳

خاطراتی از شهید رضا عامری
دلم مي‌خواست باز هم بمونيم. هر چه اصرار كردم يكي دو روز ديگه بمونيم، گفت: « تومي‌خواي بموني بمون! من بايد پنجم كهن‌آباد باشم. عروسي خواهرمه! ».
کد خبر: ۴۲۶۱۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۲

خاطرات شهید محمود طاهریان
تو که میخوای نمازت رو بخونی، بیا همین الان که اول وقته با هم بخونیم تا ثواب نماز اول وقت رو ببریم
کد خبر: ۴۲۶۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۲

اگر احیانا مشکلات و نارسای هایی می دید خیلی زود به بچه ها و یا مسئولین گوشزد مینمود و در رفع آنها می کوشید. به مبانی مکتب بسیار معتقد بود. لحظه ای از عبادت و عمل در راه خدا باز نمی ماند. به نماز شب و دعای کمیل علاقه وافری داشت و اکثر روزها روزه میگرفت.
کد خبر: ۴۲۶۰۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۲

من در چهره او شهادت را ديدم. ديدم كه اين بار رفتن او بار آخر است و همين طور هم شد، او رفت و ديگر برنگشت.
کد خبر: ۴۲۶۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۳۰

نويد شاهد مازندران، خاطره اى از شهيد ايرج سوركى آزاد به نقل از حسين كاظميان سوركى(دوست شهيد)
کد خبر: ۴۲۵۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۹

رفتيم پهلوي بچه هاي گردان و عصر آن روز هنوز هوا تاريک نشده بود که هوا طوفاني شده و باد بشدت خاکها را بر سر و روي ما مي زد و ما پيش خودمان مي گفتيم اينها همه ميل خداست چون امشب عمليات است و خدا مي خواهد ديد دشمن را کور کند .
کد خبر: ۴۲۵۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۸

شهید فریبرز طاهریان
حجاب تو در این جا مثل جهاد منه در جبهه
کد خبر: ۴۲۵۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۶

شهید علی طاهریان
می گفت:«بهترین چیزی بود که تونستم پیدا کنم.کتاب غذای روحه. فقط که نباید به جسم مون برسیم».
کد خبر: ۴۲۵۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۹

از خدمت به خانواده شهدا تا شهادت در مرصاد
پسرم روزی دوبار میومد از ما سر میزد . میگفت ، بابا جان این ها خانواده شهید هستند و خیلی به گردن ما حق دارند . الان هم هستند ، آقای دماوندی که خانمش هم کارمند بنیاد شهید هست .
کد خبر: ۴۲۵۲۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۹

نويد شاهد مازندران، خاطره اى از بسيجى شهيد عليرضا كارگر به نقل از پدر بزرگوارش
کد خبر: ۴۲۵۱۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۸

وقتی مهتاب گم شد
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی سردار شهید علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعه‌ی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته‌ بودند، سال‌ها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان‌ها می‌شود. همین انقلاب درونی باعث می‌شود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی‌اش هم تغییر کند.
کد خبر: ۴۲۵۱۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۵

سردار ولی الله چراغچی مسجدی “ قائم مقام فرمانده لشگر 5 نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) ” در اول شهریور سال 1337 در مشهد مقدس چشم به جهان گشود و در روز 18 فروردين 1364 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۲۵۱۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۹

در سالروز شهادت منتشر می شود
کد خبر: ۴۲۴۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۴

شهید سید مسعود طاهری
بلند شد نماز بخواند. دید همه نشسته اند و کسی از جا بلند نمی شود. از همه مهمانها خواست که آماده شوند برای نماز جماعت. همه هاج و واج به هم نگاه می کردند. نماز جماعت در مجلس عروسی؟ عجیب بود. سابقه نداشت
کد خبر: ۴۲۴۷۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۰

طنز در جبهه (۱)
از کتاب طنز «خمپاره خواب آلود» آمده است: «سکوت که شبستان را بلعید. رگبار تیر بارها از دور واضح تر به گوشم خورد. کنارم کسی لولید و از زیر زیلو بیرون آمد و رفت به سمت در شبستان. به گمانم به قصد دستشویی می رفت. توی مسیر رفتن آخ و اوخ چند نفر بالا رفت: «چشم نداری... کوری...» تو رفتن خواند و رفت طرف در: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند...» در شبستان را که باز کرد. جیغ در بلند شد.» متن کامل خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۲۴۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۴

خاطراتی پیرامون شهید علي‌اكبر محمدحسيني:
شهید علي‌اكبر محمدحسيني گفت: من فرد غير مسلح را هرگز نمي زنم، حتي اگر ضد انقلاب باشد.
کد خبر: ۴۲۴۵۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۲

نوید شاهد مازندران، خاطره ای از شهید علیرضا کارگر به نقل از حسین فلاحتی(همکلاسی و همسنگر شهید)
کد خبر: ۴۲۴۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۱