نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
خاطره شهید "حمید باقی" به نقل از خانواده ایشان
در حمله ای از طرف کومله ها به شهید و دوستان رزمنده همراهشان که بسیاری از این عزیزان به شهادت رسیدند، کومله ای ها اقدام به خلاص نمودن رزمنده های نیمه جان نمودند؛ اما شهید باقی به علت خونریزی زیاد حالتی شبیه به زنده بودن نداشت را از قضای الهی به خود رها ساختند.
کد خبر: ۴۵۸۵۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۱

خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
بعد از شهادت حمید درب خانه را که می زدند، مادر سراسیمه به سوی در میرفت و می گفت شاید پشت در حمید است. وقتی که بعد از ده سال پیکر مبارک حمید آمد، مادر می گفت دیگر من منتظر کسی نیستم. حمید من هم آمد.
کد خبر: ۴۵۸۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳

خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
آنها داخل یک شیشه از تربت پیکر حمید برداشته بودند و برایم آورده بودند، هنوز هم آن خاک را دارم. مثل تربت کربلا بوی عطر می دهد.
کد خبر: ۴۵۸۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۲

خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
انگار همه ی بچه های بسیج يتيم شده بودند. او با اینکه همسن ما بود اما حکم بزرگ تر را برای ما داشت. تا ده روز دبیرستان امام خمینی (ره) ماتم سرا بود. شهادت حمید یکی از زمان هایی بود که به ما خیلی سخت گذشت.
کد خبر: ۴۵۸۴۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۱

خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
من فقط گوش می کردم و به تصویر با ابهت حمید خیره بودم. به راستی او که بود؟ تنها تعبیری که با آن می توانم حمید را معرفی کنم این بود که او بسیار بزرگ تر از سنش میفهمید. حداقل سی سال بعد را می دید و برایش برنامه ریزی می کرد. او نوجوانی پنجاه ساله بود
کد خبر: ۴۵۸۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹

خاطره ای خودنوشت از فرمانده شهید عباس مطیعی
این نوشتار واقعیتی است و حقیقتی است که انشاء الله برای همه سودمند خواهد افتاد و غرض از آن نه خودخواهی است و تعریف از خود ، بلکه نمایاندن گوشه ای از زندگی خود زندگی 24 ساعتم را که هرگز فراموش نمی نمایم. آخرین شبانه روزی که می توانستم راه بروم ، می توانستم مثل تو کارها را انجام دهم. آخرین شبانه روزی که مثل دیگر شبانه روزهای من پر بود از فعالیت و تحرک از آن همه مقاومت و خلاصه آخرین شبانه روزی که در میان دوستان بودم دوستانی که آنان را چون برادر می دانستم و حتی از برادر بهتر.
کد خبر: ۴۵۸۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹

سردار شهید محمد نقی صلبی،
محمد نقی که در پنجم دی 1365، در محل ام الرصاص در عملیات کربلای 4 لشکر 25در حالی که مسولیت فرمانده گردان علی ابن ابیطالب را به عهده داشت به شهادت می رسد و به مدت یازده سال مفقود الاثر می شود
کد خبر: ۴۵۷۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۳

در سالروز شهادت شهید؛
مادر شهید فریبرز عبدالملکی بعد از 33 سال از شهادت فرزندش می گوید: فرزندم بعد از مدت ها به خوابم می آید و مراقب من است.
کد خبر: ۴۵۷۷۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۲

شهيد «عباس کشاورز دوست» در دفترچه خاطرات خود می نویسد: «روز 7اردیبهشت 62 ساعت 4 بعد از ظهر ما براي اسلحه به خط شديم و اسلحه هائي که به ما مي دادند نو و در جبهه پر از گريس بود ما تا ساعت 6 اسلحه ها را شستيم . با گزايل بود رفتيم در مسجد منگوري ها و روز بعد يعني 8 اردیبهشت 62 به خط شديم و 20 نفر در بين 80 نفر جدا کردند...»
کد خبر: ۴۵۷۶۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۳۱

شهيد صدراله همتی در دفتر خاطرات خود می نویس: روز جمعه، در اين روز در خط اول بوديم که آتش دشمن کم بود دشمن قصد تک داشت در اين روز مرخصي آزاد شد.
کد خبر: ۴۵۷۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۸

سالروز شهادت
من در اين روز معاون گروهبان نگهبان بودم و اكنون كه دارم مي‌نويسم ساعت سه و بیست دقيقه شب است. در گوشه و كنار گاهي صداي تير بلند مي‌شود البته تيراندازي ها همه خودي هستند و صبح قرار است ما به تپه هاي عقاب يعني قرارگاه خودمان در اين مدت حركت كنيم
کد خبر: ۴۵۷۳۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۶

به بهانه معرفی شهید نار عبادی نیا به عنوان شهید شاخص سال 1398 شهرستان همدان
دفترهای یادداشت بسیاری داشت که در آن دفتر، یادداشت‌های روزانه‌اش را می‎نوشت. یکی از نکات ویژه نوشته‌های نادر، مناسبات و مراقب‌های نفسانی‌اش بود. نادر در پایان شب اشکالاتش را به خودش متذکر می‌شد تا فردا مراقب رفتارش باشد که آن اشکال را تکرار نکند.
کد خبر: ۴۵۷۲۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۶

شهيد سيد محمد حسين حسيني اژدري در خاطره روز نوشت خود می نویسد: اميدوارم که اين ماه رمضان سال 1364 به سلامتي و با خوشي گذرانده باشيد و اميدوارم که مبارک باشد و امروز روز 14 خرداد ماه سال 1364 که با يکي از دوستان خودم در بيابان های جفير مشغول خنثی کردن بمبها هستيم...
کد خبر: ۴۵۶۹۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۲

به روایت یاران
شهید عبدالله باقریان قره شیدان از مجاهدان انقلاب اسلامی بود. وی در مبارزات علیه گروهک های منحرف، منافقین، ضد انقلابی های کردستان، مبارزات سوریه و جنوب لبنان خدماتی شایان در راه خدا و اسلام ارائه نموند. در ادامه خاطراتی از مجاهدات این شهید بزرگوار را میخوانیم.
کد خبر: ۴۵۶۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۷

شهدای کربلای یک،
به او می گویم الان چند روز است که بچه مان مریض است تو نیستس و من حتی پولی ندارم که بچه مان را مداوا کنم
کد خبر: ۴۵۶۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۹

مادرانه ای از شهید رضا حسینی
هربارکه بر مزار رضا می رفتم دو قبرگمنام کنار هم بود که یکی ازآنها رضا بود (اما ما نمی دانستیم کدامیک رضا است) ؟ همیشه می گفتم تو پیش خدا عزیزهستی. ازخدا بخواه تا قبرت را نشانم دهد. گفت: مادرجان دیگرناراحت نبا شی که من کجا هستم من همین جا هستم.
کد خبر: ۴۵۶۶۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۸

سالروز شهادت
من با چشمان خود دیدم که آنها بعد از اسارت چگونه با سیگار بدن آن بزرگواران را با سیگار می سوزاندند و بعد از شکنجه های فراوان با تیر خلاصی به چشمانشان آن دو را به شهادت رساندند
کد خبر: ۴۵۶۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۸

خاطره خودنوشت شهيد شرفی«2»
شهيد «خليل شرفی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «برای حمام به قصر می رفتيم حالی ديگر پيدا می کرديم. اگر اشک از چشمانم جاری نمی شد ولی به جای خودم دلم می سوخت گريه در گلويم خفه شده بود...» متن کامل قسمت دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۵۶۵۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۸

خاطره خودنوشت شهيد شرفی«1»
شهيد «خليل شرفی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «اشک در چشمانشان جمع شده بود و در پنهانی اشک خويش را می ريختند و هی می گفتند که برو به دست خدا...» متن کامل قسمت اول خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۵۶۵۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۶

سردار شهید
هيچوقت ضعف از خودشان نشان نمي داد و در آن زمان ها هم چندين بار مامورين و نبردهاي ساواك كه به دبيرستان ما حمله كرد مجموعه بچه ها جانانه دفاع مي كردند و ايشان مشوق و خود در صحنه حضور فيزيكي داشت
کد خبر: ۴۵۶۲۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۱