این دیار سربلند، فصلهای سرخ و خونینی را پشت سر گذاشته است. روزگاری این پهناور دلیر، انارستان بود. انارهای عاشق، با سینه های خونین، در همه جا رسته بودند.
کد خبر: ۴۷۷۳۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
در حضور حاج قاسم برای عدهای حرف میزدم گفتم من اینطور فهمیدم که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پرکارند و شهدای ما در جنگ اینطور بودند. حاجقاسم حرفم را تأیید کرد و گفت بله همین طور بود.
کد خبر: ۴۷۷۳۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
شهید سید جلیل میرشفیعیان در دوران دفاع مقدس در حالی که لباس نو و تمیز به تن کرده بود، ماجرای شهادتش را برای همرزمانش بازگو میکند.
کد خبر: ۴۷۷۳۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
پیشنهاد کتاب برای شبهای قرنطینه کرونایی:
در کتاب «دشت شقایقها» به قدم زدن سربازی پرداختهام که در منطقهای پر از گلهای شقایق متفکرانه قدم میزند از آنجا که در مناطق دشت آزادگان، دهلران، فکه و نهرعنبر، فصل بهار زودتر خود را نشان میدهد جذابیت چند برابر میشود.
کد خبر: ۴۷۷۳۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
اسماعیل بیگی همرزم "شهيدمحمد طیبی فاضل پور"روایت می کند:" عملیات بیت المقدس با رمز یا مهدی ادر کنی آغاز شد سروان طیبی فاضل پورکه جلوی ما حرکت می کرد بر اثر تیر مستقیم دشمن به آرزوی دیرینه خود رسيد. قاتل فرمانده با همت یکی از سربازان به درک واصل شد."
کد خبر: ۴۷۷۳۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۸
سایت نوید شاهد استان کرمانشاه ویژه نامه فرمانده شهید" حاج حامد یعقوب نژاد" که شامل مجموعه ای از زندگی نامه، وصیت نامه، خاطرات شهید و ... را در اختیار کاربران قرار داده است.
کد خبر: ۴۷۷۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۷
ویژه نامه روایت عشق، شامل ده خاطره زیبا و شنیدنی از زبان مادران شهدای استان گلستان می باشد.
کد خبر: ۴۷۷۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
ایرج یعقوب نژاد برادر" شهید حامد یعقوب نژاد"روایت می کند:"در احسان به افراد ضعیف کوتاهی نمی کرد به طوری که قسمت عمده ی همان حقوق کمش را هم به افراد نیازمند کمک می کرد. بسیار به نماز اول وقت مقید بود."
کد خبر: ۴۷۷۳۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۷
برادر شهید عرب عامری نقل می کند: «به اتفاق پدرم برای دیدن برادرم به ارومیه رفته بودیم که هواپیماهای عراقی شهر را بمباران کردند. علی رضا، آن روز در آن حادثه جان سالم به در برد تا در منطقه سردشت به شهادت برسد.»
کد خبر: ۴۷۷۲۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
او در سن ۲۰ سالگی گاهی در نماز، آنقدر به درگاه خداوند متعال گریه و زاری میکرد که مو بر تن من سیخ میشد و با خود میگفتم:... ادامه این خاطره از برادر شهید «علیاصغر جمشیدی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۲۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۷
برادر شهید "همت کاظم زاده" در بیان خاطره ای از شهید می گوید او دوست داشت من قاری یا مداح شوم. ادامه خاطره در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۲۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
آنقدر در کارهایش چست و چابک بود که مادر میگفت: مجید روی پنجه راه میرود... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مجید نبیل» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۷۲۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۶
شهید «رضا دادبین» در کلام پدر شهید «احمد دانشی»؛
محمد دانشی پیرامون شهید «رضا دادبین» می گوید: آن روز كه جنازه ات را آوردند، گروه هاي هم سنت خود را بزرگتر از آنچه تصور مي كردند، دیدند. آنها با دیدن جنازه، همه ي درسهاي خود را خوانده تلقي كردند و فهمیدند كه فارغ التحصیلي در كلاس درس و كتاب و مدرسه نیست.
کد خبر: ۴۷۷۱۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۶
به مناسبت سالگرد شهادت حجتالاسلام «سیداحمدعلی نبویچاشمی»؛ ویژهنامه این شهید والامقام برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۴۷۷۱۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۵
سید ابوترابیفرد همه دو ماه رجب و شعبان را روزه میگرفت و میگفت: ماه رجب و شعبان مقدمه و زمینهسازی ماه رمضان و ... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابی» در دوران اسارت است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۷۱۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۵
خاطره ای از شهید "محمد اسلامی نسب":
همرزم شهید "محمد اسلامی نسب" در خاطره ای می گوید: ...غم سنگینی بر دل محمد نشسته بود، دوري از جبهه و هدف بزرگ زندگیش، مثل کوهی از درد بر سینه اش سنگینی می کرد. چند روز بیشتر از قطع امید پزشکان نگذشته بود که دوباره به بیمارستان برگشت...
کد خبر: ۴۷۷۰۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۳
شش ماه است که منتظر چنین لحظهای هستم، حالا بگذارم و بروم؟ آن وقت جواب خون شهدا را چه بدهم؟... ادامه این خاطره از همرزم شهید «محمدرضا پیلهفروش» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۰۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۲
شهید «محمد علی ایران نژاد» در کلام همسر:
انگار خورشید هم به تماشا نشسته است تا این همه مهربانی را یکجا ببیند، پدری که با عشق فرزندش را بوسه باران می کند.
کد خبر: ۴۷۷۰۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۱
کمی با شال ور رفتم که بازش کنم ولی اصلا اجازه این کار را نداد. با ۲، ۳ تا از بچهها آمدیم به قصد اینکه شال را از گردنش باز کنیم و علت ماجرا را بفهمیم. اکبر که از ماجرا با خبر شد، جلو آمد و ... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «اکبر آذربایجانی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۶۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۱
آخرین عکسش را به من نشان داد و گفت: مادر این عکس را نگاه کن بعد از شهادتم این عکس را سر مزارم بگذارید. گفتم: پسرم... ادامه این خاطره از مادر شهید «احمد قلیچی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۶۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۰