نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد قزوین - «از ابوترابی پرسیدم: چرا سرعت ماشین را تند کردید؟ گفتند: عقب را نگاه کنید! نگاه کردم و دیدم یک ماشین که عناصر ساواک داخل آن نشسته بودند در تعقیب ما است ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۸۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۵

برادر شهید "حسن رامه ای"نقل می کند:« تاج الدین، همرزم برادرم می گفت: آن شب بعد از نماز، دعا داشتیم. مثل وقـت هـاي دیگـر نبـود. زار مـیزد! کسی تا به حال گریه او را با صداي بلند نشنیده بود. همه فهمیدند که حالش تغییر کرده است. بعد از شام، بچه ها طبق معمول شوخی میکردند. براي اولـین بار بود که شیخ حسن با صداي بلند میخندید. باز هم غیرطبیعی بـود! روز بعـد وقتی با خیرالله گیلوری روي مین رفتند فهمیدم که انگار دیشب پاسـخ خواسـته اش را داده اند.»در ادامه، شما را به خواندن خاطرات ی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۲۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۰

خاطره ای از شهيد "باقر سليمانی"؛
در خاطره ای از شهید "باقر سلیمانی" چنین آمده است: نیمه های شب طبق نقشه ، از زیر سیم خاردار نزدیک برجک دو ، که نگهبانش از قبل توجیه شده بود ، تعداد زیادی سرباز پا به فرار گذاشتند. باقر هم با دونفر از دوستان شیرازی اش رهواری فلزی را به قصد شیراز به زحمت انداختند . « السلام علیک یا شاهچراغ !»اما باقر باید می رفت کازرون .
کد خبر: ۴۷۲۷۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲

بدون اینکه باران خمپاره، توپ و مسلسل‌ها کوچکترین تزلزلی در اراده‌اش ایجاد نماید، دشمن کافر را تا رودخانه کارون... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید « سبزعلی اینانلو» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۲۷۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸

«او از عملیات والفجر 8 به بعد، طوري دیگه شده بود. در نمازهاي شب، صداي گریه اش را می شنیدم. معمولاً در این مدت در تمام نمازهاي شب گریه می کرد. سجده هاي طولانی، ذکر هاي متعدد و صورتی خیس، براي من عادي شده بود، گاهی به شوخی به او می گفتم تو هم جزء شهدا شده اي!...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات نبی الله رفیعی وردنجانی همرزم فرمانده شهید " نگهدار رفیعی وردنجانی " است که متن کامل آن تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۲۷۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸

روایت دیدار رهبر معظم انقلاب به‌همراه شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل شهید عظیم‌پور در کرمان منتشر شد.
کد خبر: ۴۷۲۶۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸

مادر شهید"حسن رامه ای" در خاطرات خود چنین می گوید: «مردم وضع خوبی نداشتند.عید به عید به هر زحمتی بود براي بچه هـا لبـاس میخریدند. او دانش آموز راهنمایی بود. وقتی از بیرون آمدم لباس نویی را که بـرایش تهیه کرده بودیم در تشت آب انداخته بود و چنگ میزد. ناراحت شدم. گفتم: این چه کاریه که میکنی؟ چرا لباس نو رو میشوري. گفت: نمیخوام بچه هـایی کـه لباس نو ندارن، تـن مـن لبـاس نـو ببینن.»
کد خبر: ۴۷۲۶۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸

بازخوانی وقایع انقلاب در همدان به روایت تصویر
21 بهمن ماه سال 1357 برای مردم همدان یادآور حماسه ای بزرگ به رهبری شهید محراب آیت الله مدنی است که با درایت وی و حضور به موقع مردم، یگان زرهی ارتش در مسیر حرکت از کرمانشاه به تهران در همدان متوقف شد و رژیم شاهنشاهی از سرکوب نیروهای انقلابی با استفاده از تانک ها و تسلیحات نظامی ارتش نا امید شد.
کد خبر: ۴۷۲۶۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۷

بازخوانی وقایع انقلاب در همدان به روایت تصویر
انقلاب اسلامی ایران با نام روحانیون مبارز گره خورده است و نقش عمیق آنها در آگاه سازی عمومی از ظلم و جور رژیم شاهنشاهی و سیاست های نا عادلانه و ظالمانه رژیم طاغوت بر کسی پوشیده نیست.
کد خبر: ۴۷۲۶۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۶

بازخوانی وقایع انقلاب در همدان به روایت تصویر
دانش آموزان و دانشجویان به عنوان بخشی از بدنه فعال و متفکر جامعه در تمامی حوادث و رویدادهای تاریخ معاصر ایران نقش آفرینی کرده و با حضور پر شور و شعور در وقایع مهم انقلاب، تاثیر انکار ناپذیر خود بر تحولات اجتماعی را به اثبات رسانده اند.
کد خبر: ۴۷۲۶۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

بازخوانی وقایع انقلاب در همدان به روایت تصویر
در سال های انقلاب و در اوج مبارزات ملت ایران بر علیه رژیم شاهنشاهی، به مردم همدان خبر رسید که یگان زرهی ارتش متشکل از تانک ها و نفربرهای متعدد از سوی کرمانشاه به سمت تهران برای سرکوبی راهپیمایی ها در حرکتند و با رسیدن آنها به تهران فاجعه بزرگی به وقوع خواهد پیوست.
کد خبر: ۴۷۲۶۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲

پیغام سردار را به او رساندم و خواستم که با باقی نیروهای به جا مانده‌اش برگردد؛ اما «مهدی»، بلافاصله گفت: خط نه مال توست و نه مال «زین‌الدین»!... ادامه این خاطره از همرزم شهید «مهدی شالباف» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۶۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۷

شهید "محسن احمدی" در یکی از خاطرات ش روایت می کند : «ضربان قلبمان به سرعت می زد تا اینکه آتش به اختیار شد و شروع به تیراندازی کردیم ابتدا 10 تیر "ژ 3 "را انداختند بعد 10 تیر "کلاش" همین که گروه اول تیراندازی کرد ترس همه ریخته شد و برایمان عادی شد ذوق می کردیم وحول می زدیم که گروه دوم برود و تیراندازی کند.»
کد خبر: ۴۷۲۵۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۷

کتاب "خیمه های قومس" به قلم ناصر صارمی، گزارشی داستانی و مستند از زندگی اسرای عراقی در ایران است. همه اتفاقات مندرج در این کتاب، مستند و منطبق بر واقعیت است.
کد خبر: ۴۷۲۵۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۷

شهید "احمد اکبری‌نیا" نهم بهمن ماه سال 1348، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کارگر بود. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت و سرانجام ششم بهمن 65، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و گردن شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام کاشان واقع است. نوید شاهد اصفهان برگ‌هایی از دفتر خاطرات این شهید گرانقدر از شهرستان کاشان را در سالروز شهادتش به نمایش گذاشته است که در ادامه مشاهده می‌کنید.
کد خبر: ۴۷۲۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۶

«نصر الدین آخرین باری که میخواست برگرده به خدمت سربازی انگار برگشتنش با قبل فرق می‌کرد، تا اون لحظه دوری از کسی آنقدر اذیتم نمی‌کرد اما این بار هنوز نصرالدین ازم جدا نشده بود دلتنگش شدم،خیلی حس عجیبی بود.» آنچه که خواندید بخشی از سخنان پدر شهید « نصر الدین پرویزی » است، که شما را به خواندن متن کامل آن دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۲۵۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۶

ولی من هنوز نتوانسته‌ام او را فراموش کنم و با خاطرات ش زندگی می‌کنم و بعد از او هم هیچگاه تصمیم نگرفتم که... ادامه این خاطره از همسر شهید «محمود محمدقاسمی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۶

کتاب «آسایشگاه 14» خاطرات 90 ماه اسارت آزاده دامغانی «علی‌اکبر امیراحمدی» به‌نویسندگی محمدمهدی عبدالله‌زاده ازسوی دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان سمنان توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
کد خبر: ۴۷۲۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۶

خاطراتی پیرامون شهید «علي‌اكبر محمدحسيني»؛
علی اکبر آرپي جي را برداشت و روي خاکريز پريد. بچه ها آب خوردند. اکبر فرصت آب خوردن پيدا نکرد. چند بار از روي خاکريز پايين آمد، ولي آب نخورد، تا شب با لب هاي خشک جنگيد .
کد خبر: ۴۷۲۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵

وضع زننده‌ای در مجلس حاكم بود يک لحظه عباس را ديدم كه صورتش سرخ شده و از شدت خشم تاب و تحمل را از دست داده است... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۲۴۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵