پرچم سفید دایی حسین و بشارت سفر کربلا

همسر خواهرزاده شهید «سید حسین حسینی‌دوست» نقل می‌کند: گفتم: مادر! قراره برین کربلا؟ مادر شوهرم یکباره استکان را زمین گذاشت و گفت: قصدش رو داشتیم، اما نه هنوز ثبت نام کردیم و نه به کسی گفتیم. تو از کجا خبر داری؟ گفتم: دیشب خواب دایی حسین رو دیدم. با پرچمی سفید جلوی در خونه بی‌بی‌شون ایستاده بود و می‌گفت: قراره بی‌بی و آبجی معصومه برن کربلا.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، هجدهمین روز از مرداد ۱۳۴۷ بود که گریه نوزاد سید باقر وصغرا خانم، شادی را به خانواده ارزانی داشت. نامش را سید حسین نهادند.

پرچم سفید دایی حسین و بشارت سفر کربلا

اعزام به جبهه

«شهید سید حسین حسینی‌دوست» به جهت مشکلات اقتصادی، تحصیلات را تا دوم راهنمایی بیشتر ادامه نداد و رفت سراغ مکانیکی. خیلی نکشید که کارخانه پاکریس متقاضی کارگر شد. در بهمن‌ماه ۱۳۶۳ مکانیکی را رها کرد و رفت کارخانه. هنوز چند ماهی به دوران خدمتش کار داشت که از طریق سپاه وارد خدمت نظام شد. در طول دو سال خدمت یک بار پایش مجروح شد و یک بار هم از ناحیه دست و صورت شیمیایی. چند روز به پایان خدمتش مانده بود که در بیستم تیرماه ۱۳۶۷(چند روز مانده به پذیرش قطعنامه) با برخورد ترکش‌های انفجاری مین و حملات شیمیایی به شهادت رسید.

بشارت سفر کربلا

فیض، همسر خواهرزاده سید حسین نقل می‌کند: «گفتم: مادر! قراره برین کربلا؟ مادر شوهرم یکباره استکان را زمین گذاشت و گفت: قصدش رو داشتیم، اما نه هنوز ثبت نام کردیم و نه به کسی گفتیم. تو از کجا خبر داری؟ هنوز حرف‌هایش تمام نشده بود که اشک‌هایم ناخودآگاه سرازیر شد. مادر شوهرم با خنده گفت: اینکه گریه نداره، اگه دلت می‌خواد تو هم بیا بریم. بعد از کمی مکث گفتم: قضیه این نیست. دایی حسین پیشاپیش اومده استقبالتون. با تعجب پرسید: دایی حسین؟ گفتم: آره دیشب خوابش رو دیدم. با پرچمی سفید جلوی در خونه بی‌بی‌شون ایستاده بود و می‌گفت: قراره بی‌بی و آبجی معصومه برن کربلا. می‌خوام این پرچم رو بزنم بالای در. صدای هق‌هق گریه‌هامان فضای خانه را پر کرد.»

گلزار شهدای امامزاده یحیی(ع) شهرستان سمنان مدفن این شهید عزیز است.

 انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده