قسمت دوم خاطرات شهید «منصور احتشامی»

شهادت، نتیجه اعتقاد و ایمان راسخ او بود

چهارشنبه, ۱۸ تير ۱۴۰۴ ساعت ۰۹:۳۵
برادر شهید «منصور احتشامی» نقل می‌کند: «خیلی سختی کشید تا او را به جبهه اعزام کنند ولی نشد. به محض اینکه دوران خدمتش تمام شد، دیگر طاقت نیاورد. سریع تصمیم گرفت برود جبهه. من فکر می‌کنم شهادت، نتیجه اعتقاد و ایمان راسخ او بود.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید منصور احتشامی» بیستم فروردین ۱۳۴۴ در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش فضل‌الله و مادرش طیبه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و نهم تیرماه ۱۳۶۶ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید. پیکر وی در گلزار شهدای فردوس‏‌رضای شهرستان دامغان به خاک سپرده شد.

شهادت، پاسخ اعتقاد و ایمان راسخ او بود

با اعتقاد کار می‌کرد

من بزرگتر از منصور هستم. اختلاف سنی من با او خیلی کم بود. روابط بسیار صمیمی با یکدیگر داشتیم. دوران کودکی را با هم در یک مدرسه درس می‌خواندیم. در دوران انقلاب با هم به تظاهرات می‌رفتیم و بعد از پیروزی انقلاب در دفتر حزب جمهوری که در شهرستان محل زندگی‌مان لوشان، افتتاح شده بود کار فرهنگی می‌کردیم.

در آن دورانی که دوران پررونق منافقین و افکار التقاطی آن‌ها بود، روزنامی جمهوری اسلامی عکس و نشریه توزیع می‌کرد. متلک‌های زیادی از دوست و آشنا می‌شنید و حتی موقعی که عکس شهید بهشتی را نصب و توزیع می‌کرد، مورد حمله دیگران قرار گرفت، ولی با اعتقاد کار می‌کرد.

(به نقل از برادر شهید، مسعود احتشامی)

بیشتر بخوانید: همیشه از خدا شهادت می‌خواست

شهادت، نتیجه ایمان راسخ او بود

وقتی زمان سربازی فرا رسید، بعد از دوره آموزشی در وزارت دفاع مشغول خدمت شد. هرچه از مسئولش خواست که او را به جبهه بفرستند، موافقت نکردند. سه بار نامه فرستادند و در آخر با او برخورد کردند و او را به عنوان نگهبان مرغداری فرستادند. خیلی سختی کشید تا او را به جبهه اعزام کنند ولی نشد. به محض اینکه دوران خدمتش تمام شد، دیگر طاقت نیاورد. سریع تصمیم گرفت برود جبهه. من فکر می‌کنم شهادت، نتیجه اعتقاد و ایمان راسخ او بود.

(به نقل از برادر شهید، مسعود احتشامی)

خدا همیشه با صابران است

چون من شش سال از منصور کوچکترم طبیعتاً نمی‌توانم خاطره‌ای از زمان تولد یا کودکی او داشته باشم. هرچه شنیده‌ام از بزرگتر‌ها بوده ولی آن چه خودم با او بودم و دیدم این بود که ایشان فردی فوق‌العاده خوش اخلاق، مهربان و در زندگی بی‌نهایت گذشت داشت. همیشه به ما توصیه می‌کرد که حتی اگر کسی به شما تندی کرد، صبر کنید، چون خدا همیشه با صابران است. این سخن شهید برای من درس زندگی شد و بار‌ها در زندگی شخصی خودم این رویه را پیش گرفتم.

(به نقل از خواهر شهید، افسانه احتشامی)

باور داشت که شهید همیشه زنده است

شهید در همان کودکی اخلاق و رفتارش بسیار خوب، مهربان و دوست‌داشتنی بود. به پدر و مادر احترام می‌گذاشت و تا جایی که می‌توانست باعث خوشحالی آنان می‌شد. به‌خاطر مهربان بودنش، مردم او را دوست می‌داشتند و جذب اخلاق و رفتارش می‌شدند. باور داشت که شهید همیشه زنده است. در عین حال برای هم‌رزمان ازدست رفته خودش بسیار ناراحت می‌شد و دوست داشت به آنان بپیوندد.

(به نقل از خواهر شهید، اعظم احتشامی)

انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده