شهید «سید حسن شاه‌چراغ» نهم بهمن‌ماه ۱۳۳۱ در یکی از محله‌های قدیمی شهر دامغان به دنیا آمد. در سایه مادری پرورش یافت که متدین، ‌آلایش، علاقه‌مند به اسلام و قرآن و اهل بیت(ع) و روحانیت معظم بود. بازوی ستبر ولایت بود. دنیا و متعلقات آن را وسیله‌ای برای رسیدن به خدا می‌دانست. وی در اولین روز اسفندماه ۱۳۶۴ در پی اصابت موشک رژیم بعثی به هواپیمای حامل ایشان به شهادت رسید.

به گزارش نوید شاهد سمنان، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(حف):در بین شهدای نام‌آور جمهوری اسلامی ایران، شهید شاه‌چراغ که نه فقط متعلق به مردم دامغان بلکه متعلق به ملت ایران است. یکی از پرچم‌های افتخار این مردم عزیز است.

«سید حسن» بازوی ستبر ولایت بود

دلش را منزل آیات استقامت کرد

«شهید سید حسن شاه‌چراغ» فرزند روحانی متعهد و عالم عامل سید پرهیزگار مرحوم حاج سید مسیح شاه‌چراغ است که نسب شریفش از سلاله حضرت امام موسی کاظم(ع) است. شهید سید حسن شاه‌چراغ همانی بود که دستان نجیبش بذر شقایق دلدادگی را در دل جوانان شهرش می‌کاشت. از وادی کویر برخاسته بود. از خاندانی روحانی و با دیانت و دانش.
دلش را منزل آیات استقامت کرد و از جنود مخلص موعود آل محمد(عج) شد. باران باران هدایت از کلامش می‌جوشید و چشمه چشمه نور از نگاهش می‌بارید. اگر یک بار نگاهش با نگاهت گره می‌خورد، شیرینی عسل چشمانش در کام جانت می‌نشست. مردی که با مهر مسیح می‌آمد و در دل دوست و دشمن جای می‌گرفت. در حوزه‌های دانش و نور در اوج آبی تعالی، پرواز با بال‌های سپید ایمان و یقین را تجربه می‌کرد. در ارادت به ولایت علوی خاک‌بوس آستان امیر غدیر بود و از علمدار عرصه عشق و ساقی عطش‌ناکان، درس انجذاب و عرفان می‌آموخت.

کوچ عاشورایی‌اش اتصال با حماسه و حریت حسین‌(ع) بود

کوچ عاشورایی‌اش اتصال با امیر حماسه و حریت حسین‌بن‌علی(ع) بود. پیوستگی جاودانه با آفریدگاران و پایداران نهضت نینوا داشت. سیدحسن اندیشه‌ای به زلالی آب قنات‌های کویر داشت. صفای باطنش به چشمه‌سار می‌ماند که از طراوت هر کلامش شکوفه می‌بارید. عطر یادش هنوز در جای‌جای شهر و کشور جاری است. رد پاهای مردانه‌اش در کوچه‌های ذهن اهالی شهر حک شده است.
مدرسه آقا (موسویه فعلی) هنوز چشم به راهش دارد. شبستان مسجد جامع تمام قامت برای مردی که حدیث دلدادگی و مردی را در گوش جوانان شهرش زمزمه می‌کرد به احترام ایستاده است. ای شهید! ای چلچراغ اندیشه و قلم! کنعان قهاب، دگرباره یوسفی چون تو را به خود خواهد دید؟ تو بودی که کلام رسایت چون چکاچک شمشیر مالک اشتر، کفر و نفاق را فرو می‌پاشید و همسان حمزه، غبار اندوه از سیمای ایمانیان می‌زدود.
تو قصیده بلند معرفت بودی و غزل عشق از وجودت معنا می‌یافت. حال ما پایبندان خاک در هجر سیمای حکیمانه‌ات مثل شمع شبانگاهان است که بر حال خود می‌گرییم و از نیل به عرصه بلند آفتاب اندیشه‌ات محرومیم. ما دست به دست تو به تماشاگه راز رفتیم و نور حقیقت را در پس سحاب حادثه‌ها و برهه‌های بحران به کمال و تمام مشاهده کردیم.

بازوی ستبر ولایت

تو بازوی ستبر ولایت بودی و عطر فقاهت، حکمت و دانش از بوستان تعقل تو تراوش می‌کرد و گل‌های تشنه کمال را طراوت و حیات می‌بخشید. اوراق تفکر را به باده ناب وحی شست و شو دادی و رخساره حکمت را پیراستی. جرمت این بود که اسرار عشق و عبودیت را هویدا می‌کردی و پروانه‌های پارسایی را به وادی ولایت رهنمون می‌ساختی. قلوب ما هماره صحیفه یادمان توست.
امروز ما چگونه پیامت را و صدایت را به جوانانی که تنها نام تو را بر در و دیوار شهر می‌بینند، برسانیم؟ شهچراغ ایمان جوانان شهر ما! آن روز که از دیار دلدادگان رفتی، اندوه و اشک در دل و دیدگان ما آشیانه کرد. با چه زبان توان گفت که آن روز دیدگان چه دیدند و گوش‌ها چه شنیدند و بر دل‌ها چه داغی نشست؟ روزی که دیباچه طرب بستند و کتیبه حزین هجر را گشودند، آن روز که از قیام عشق به سجود خون فتادی و بلاجویان «شهدنا» را مترنم شدی، شط خون را گلبرگ‌های یاسمن وجودت پوشاند.
آنگاه ما گوهر شب چراغ را گم کردیم و در عروج تو نالیدیم. آن روز چه اندوه‌گنانه مظلومیت علی(ع) را نمایاندی و ظلم قاسطین و مارقین را بر خفتگان هویدا ساختی. ای مظهر خلوص! ای آینه‌دار رضایت حق! ای تندیس صبر! چه شتابانده از محضر ولایت به موطن خود پرکشیدی! شهادت اجر عشق و شکیبایی تو بود و گفتار و رفتارت نمایانگر حسن حسنی(ع).

سید حسن زبانزد خاص و عام بود

«شهید سید حسن شاه‌چراغ» نهم بهمن‌ماه ۱۳۳۱ در یکی از محله‌های قدیمی شهر دامغان به دنیا آمد. به عزت و یادمان پدربزرگ، سید حسنش نامیدند. او فرزند ارشد آقا سید مسیح بود. وضع مادی پدر چندان رو به راه نبود. پدر از راه تدریس و کار در مدرسه علوم دینی شهر، روزگار را می‌گذراند. حقیقت خواهی، خلوص، عظمت روحی، صداقت، ایمان و تقوا، مردم‌داری و آزاداندیشی او زبانزد خاص و عام بود.
خود او می‌گوید: «من در یک خانواده روحانی تولد یافتم، تا آنجا که به یاد دارم هیچ‌گاه از زندگی مرفه یعنی زندگی‌ای که همه چیز در آن تمام باشد، برخوردار نبودم. روی هم رفته خانواده‌ای که با کمترین توقع و امکانات زندگی سازگار بود. زادگاه پدری‌ام روستای حسن‌آباد از دهستان قهاب رستاق واقع در حاشیه کویر نمک است که در فاصله سی کیلومتری جنوب دامغان قرار دارد.»
سید حسن در سایه مادری پرورش یافت که متدین، ‌آلایش، علاقه‌مند به اسلام و قرآن و اهل بیت(ع) و روحانیت معظم بود. ایشان در همه لحظات زندگی یاور سید حسن خصوصاً در دوران طفولیت و دوران ستم‌شاهی بود. نسب پدربزرگ سید حسن با سی و هفت واسطه به حضرت احمدبن‌موسی‌الکاظم(ع) که در شیراز مدفون است می‌رسد.

فرزند زمان خویش بود و در عصر خویش زندگی می‌کرد

سید حسن در جمع خانواده و در بین خواهر و برادرانش موقعیت خاصی داشت. او چشم و چراغ خانه بود. محیط خانواده را با حضورش گرم و شاداب می‌کرد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه هاتف(شهید عالمی فعلی) گذراند و به مدت دو سال نیز در کنار پدر بزرگوارشان در حوزه علمیه دامغان به فراگیری علوم دینی پرداخت.
او می گوید: «دوران دبستان را در یکی از مدارس شهر خودمان که معمولاً معلمان مؤمن، متدین و متعهدی داشت، گذراندم. تا آنجا که یادم است، این دوره هم مجموعاً دوره خوبی بود، زیرا در کلاس جزء شاگردان اول تا پنجم بودم و معلمان آن زمان دامغان وقتی مرا می‌بینند، یاد آن روزهای خوش و آن کلاس‌های پرشور تعلیم و تربیت را که با بچه‌ها سپری می‌کردم برایم زنده می‌سازند و برای من خاطره‌انگیز است.»

از همان کودکی خصوصاً سال‌های ابتدایی به خوبی معلوم شده بود که سید حسن از استعداد و نبوغ خاصی که در حقیقت لطف و عنایت خداوندی بود، برخوردار است. البته این خصلت به همراه عشق و علاقه وافر او به دانش، پاکی، طهارت روح و تقوای الهی، عامل اصلی رشد سریع و موقعیت فوق‌العاده‌اش بود.
او به راحتی توانست وارد حوزه علمیه قم شود و هم‌زمان دروس متوسطه را در کنار دروس حوزوی با هم بخواند. آنگاه ادبیات، فقه، اصول، زبان خارجه و تفسیر را خیلی خوب فرا گرفت و مدرس این رشته‌ها در حوزه نیز بود. او در کنار درس و بحث و کتاب و کلاس، فرزند زمان خویش بود و در عصر خویش زندگی می‌کرد. زمان و نیازمندی‌ها را به خوبی می‌شناخت. درس، بحث و تحقیق هرگز نتوانست مانع حضور او در صحنه‌های مبارزه گردد. او بسیاری از مطالعات خود را در سنگر مبارزات انجام می‌داد. در سال‌های مبارزه، بارها و بارها تحت تعقیب و آزار قرار گرفت.

دنیا را وسیله‌ای برای رسیدن به خدا می‌دانست

او دنیا و متعلقات آن را وسیله‌ای برای رسیدن به خدا می‌دانست. طلبه‌ای ساده‌زیست که فکرش، ایمانش و تعهدش همیشه پیام‌بخش همگان بود. ورودش به مدرسه حقانی سرفصل جدید و تجدید حیات تازه و حرکت به سمت خودسازی، رشد و بالندگی بود. او علاقه وافر به رهبر خود حضرت امام خمینی(ره)، اسلام و روحانیت داشت.
تأثیر هدایتی، تربیتی و علمی که از اندیشه ژرف عالمانی چون شهیدان والامقام بهشتی و قدوسی(ره) در زندگی و شخصیت وجودی‌اش پذیرفته بود، از او طلبه‌ای با کفایت و انسانی برجسته ساخته بود. شهید شاهچراغ پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مشاوران و مسئول دفتر شهید آیت‌الله قدوسی در دادستانی انقلاب به فعالیت پرداخت و سپس از سوی مردم دامغان به نمایندگی مجلس برگزیده شد.

مسئولیت مؤسسه کیهان

سید حسن در بسیاری از مقاطع و در قالب کاروان‌های سیاسی و ... به نقاط مختلف آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکا سفر کرد. هند، پاکستان، ژاپن، چین، بنگلادش، اندونزی، تایلند، سنگاپور، هنگ‌کنگ، سوریه، لبنان، بحرین، امارات، قطر، یمن، آلمان، انگلستان، سنگال، مالی، ساحل‌عاج، ‌بوتی، گانا، سیرالئون، لیبریا و ... از جمله کشورهایی هستند که جهت پیاده کردن اهداف جمهوری اسلامی، میزبان شهید بوده‌اند. آخرین سفر ایشان به همراه رهبری معظم انقلاب اسلامی به کشور نیجریه بود.
در آذرماه ۱۳۶۱ به تقاضای وزیر وقت ارشاد اسلامی، مسئولیت مؤسسه کیهان را پذیرفت و سرانجام در اولین روز اسفندماه ۱۳۶۴ در پی اصابت موشک رژیم بعثی به هواپیمای حامل ایشان به همراه چهل نفر از همراهان خود به فیض شهادت نایل آمد. از شهید بزرگوار دو فرزند به نام‌های سید مسیح و سید مهدی به یادگار مانده است. 

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده