با تشویق دیگران هم میتوان کاری برای جهاد کرد
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید رجبعلی عبداللهآبادی» پانزدهم فروردین ۱۳۴۱ در روستای چامخانه از توابع شهرستان نکا چشم به جهان گشود. پدرش احمدعلی و مادرش زهرا (فوت ۱۳۵۷) نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارمند نیروگاه برق بود. سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. دوازدهم مهرماه ۱۳۶۶ در بمباران هوایی نکا به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
عاشق جبهه بود
برای دیدن پدر رجبعلی به مازندران رفتم. ایشان سکته مغزی کرده بود و به مراقبت ویژه نیاز داشت. نمیتوانست حرکت کند. همه جمع بودیم. باخنده به رجبعلی گفتم: «همه دارن میرن جبهه، چرا تو نمیری؟»
او عاشق جبهه بود؛ ولی در آن لحظه چیزی نگفت. چند ساعت بعد، من را کنار کشید و گفت: «اصغر! تو که میدونی من مشکل دارم، چرا سر به سرم میگذاری؟»
تمام این مدت، حرف را پیش خودش نگه داشته بود تا به من بگوید. از طرفی، تا وقت پیدا میکرد به جبهه کمک میکرد. از هر طریقی که شده این کار را با جان و دل انجام میداد.
(به نقل از برادرخانم شهید، علیاصغر زارعیان)
تشویق دیگران برای رفتن به جبهه
خیلی دلش میخواست به جبهه برود. در این باره چیزی نمیگفت، ولی من از چهرهاش میفهمیدم که چقدر شوق رفتن دارد. نظرش این بود که با تشویق دیگران هم کاری برای جبهه کرده است.
بهخاطر بیماری پدرش ماند. برادر کوچکش جبهه بود. او مراقبت از پدرش را واجب میدانست. یکی از دوستان به خانهمان آمده بود و از جبهه حرف میزد. حرفهای او رجبعلی را آرام کرد. موقعی که میخواست برود، رجبعلی دستی به شانهاش زد و گفت: «من که توفیق ندارم؛ اما شما که میتونی کوتاهی نکن!»
(به نقل از همسر شهید)
هدیه برای نماز
فرزندم محمد کوچک بود. با نگاه به نماز خواندن پدرش نماز میخواند. ایشان هم برایش هدیه میگرفت. محمد هربار که هدیه را میدید، اشتیاقش برای نمازخواندن و کلاً کارهای خوبی که به خاطرشان هدیه میگرفت، بیشتر میشد.
(به نقل از همسر شهید)
انتهای متن/