میخواست کامش به شهادت شیرین شود
به گزارش نوید شاهد سمنان، بهاری بود و گل وجودش همراه با دیگر گلهای بهشتی، در میان عطر دلنشین سلام و صلوات به ثمر نشست. اولین ستاره زندگی محمدمهدی، محمدعلی بود که در دومین روز از خرداد ۱۳۴۳ قدم به گیتی نهاد و روستای کلاتهرودبار میزبان قدوم پاکش شد.
انقلابی بود و وفادار به آن
«شهید محمدعلی بنائیانسفید» تا کلاس پنجم ابتدایی در مدرسی نبوت کلاتهرودبار هم، چون دیگر دوستانش به تحصیل پرداخت، اما کار را بر درس ترجیح داد و از هم کلاسیهایش جدا شد. در پی لقمهنانی حلال، به کشاورزی و دامداری روی آورد. بسیار مهربان و صبور بود و محبت زیادی به پدر و مادر داشت. نوجوان که بود به عضویت بسیج درآمد و شبانه روز فعالیت میکرد. انقلابی بود و همیشه نسبت به آن وفادار.
شهد شیرین شهادت
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که شروع شد، سعی میکرد در جبهههای نبرد حق علیه باطل با دشمن متجاوز بجنگد. میگفت: «تا جان دارم جبهه را رها نمیکنم.» نوزده ساله بود که با فرا رسیدن موعد سربازی وارد سپاه شد. پس از گذراندن دورههای آموزشی به غرب اعزام گردید. محمدعلی عاشق جبهه بود و در مناجاتهای شبانهاش با معبود ازلی، فقط یک طلب داشت؛ میخواست که کامش به شهادت شیرین شود. «مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر حضرت فاطمه(س) پاسخ باید گفت!» این تنها جملهای بود که همیشه هنگام رفتن به جبهه تکرار میکرد.
در طلب وصال یار
پانصد و چهل روز در طلب وصال دوست، عاشقانه جنگید و مبارزه کرد. محمدعلی بیست و دو ماه از سربازیاش را گذرانده و فقط دو ماه تا پایان آن بیشتر باقی نمانده بود که در نهمین روز از روزهای گرم مرداد ۱۳۶۴ در خط پدافندی منطقی اشنویه، روح بلندش به ملکوت اعلی عروج کرد و میهمان آسمانیان گشت. پیکر مطهر این دلاور بسیجی در گلزار شهدای کلاتهرودبار در دل خاک آرام گرفت.
انتهای متن/