هم‌رزم شهید «سید حسین شنایی» نقل می‌کند: «حسین گفت: خواب دیدم دارم به دیدار امام (ره) می‌رم. پیش خود می‌گم: جواب امام(ره) رو چی بدم؟ امام(ره) با حالتی خندان بغلم کرد و دستی به سرم کشید و گفت: ناراحت نباش! شما وظیفه‌تون رو انجام دادین، من از شما راضی‌ام.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید سید حسین شنایی» فرزند سید محمدحسن و طاهره، دوم شهریور ۱۳۴۱ در روستای قلعه چهارده (شهر دیباج) به دنیا آمد.

وقتی امام ازت راضی باشه، خودش میاد سراغت

امام میاد سراغت

به مدرسه رفت. دبیرستانی بود که راهی جبهه شد. تا چهارم دبیرستان درس خواند. در طول انقلاب از بچه‌های فعال بود و با کسانی که افکار التقاطی داشتند بحث می‌کرد. شدیداً با بنی‌صدر مخالف بود و گاهی با طرفدارانش درگیر می‌شد.

چندبار به جبهه غرب و جنوب رفت. یک بار در عملیات رمضان شرکت کرد و یک بار هم در منطقه دیزلی واقع در حد فاصل بانه به سردشت در درگیری با ضدانقلاب، از ناحیه پهلو و پا به شدت مجروح شد. دوست و هم‌رزم حسین، سید نقی شنایی نقل می‌کند: «تازه از عملیات رمضان برگشته بود. به دیدنش رفتم. خواستم که از عملیات و وضعیت جبهه برایم تعریف کند. گفت: عملیات خیلی سخت بود. سه بار ما رو سازماندهی کردن و در عملیات شرکت کردیم. به هدف مورد نظر نرسیدیم. همه بچه‌ها ناراحت بودیم. برای استراحت به ما مرخصی دادن. مانده بودیم جواب امام(ره) و مردم رو چی بدیم. توی قطار خوابیده بودم و خواب دیدم دارم به دیدار امام (ره) می‌رم. پیش خود می‌گم: جواب امام(ره) رو چی بدم؟ از طرفی هم خوشحالم که امام(ره) رو زیارت می‌کنم. امام(ره) با حالتی خندان بغلم کرد و دستی به سرم کشید و گفت: ناراحت نباش! شما وظیفه‌تون رو انجام دادین، من از شما راضی‌ام.»

در نوزده سالگی ازدواج کرد که حاصل آن یک فرزند پسر است. آخرین بار به سردشت اعزام شد و روز بیست و سوم تیرماه ۱۳۶۲ در درگیری با ضدانقلاب با اصابت گلوله شهید شد. پس از تشییع در دامغان به زادگاهش منتقل و در گلزار شهدای شهر دیباج دفن شد.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده