چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۳۳
پدر شهید «محسن پهلوان» نقل می‌کند: «با اصرار فراوان همراه ما راه افتاد. در بهشت زهرا(س) با تلاش زیاد خودش را به جایگاه سخنرانی امام رساند. از نزدیک امام خمینی را دید. وقتی برگشت، گفت: آخر به آرزوم رسیدم و امام رو از نزدیک دیدم.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید محسن پهلوان» سیزدهم خرداد ۱۳۴۶ در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش عبدالمحمد، بنا و معمار بود و مادرش فرخنده نام داشت. دانش‏‌آموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم اسفندماه ۱۳۶۲ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و پاها، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده یحیای شهرستان سمنان واقع است.

آرزوی دیدار امام

کتاب‌ها‌ی استاد مطهری یک چیز دیگه است

کتاب‌ها را گذاشت زمین و شروع کرد یکی‌یکی را ورق زدن. من هم نشستم کنارش. پرسیدم: «از کجا آوردی؟»

گفت: «همه رو خریدم. مسجد نمایشگاه زده بودن. از اونجا خریدم.»

من هم شروع کردم به ورق زدن. همه از استاد مطهری بود.

گفتم: «غیر از کتاب‌های استاد مطهری کتاب دیگه‌ای نداشتن؟»

گفت: «چرا، کتاب زیاد بود، اما کتاب‌ها‌ی استاد مطهری یک چیز دیگه است.»

(به نقل از خواهر شهید)

آرزوی دیدار امام خمینی(ره)

تهران غوغا بود؛ روز دوازده بهمن ۱۳۵۷. همه آماده رفتن شدیم. محسن هم لباس پوشید. نمی‌خواستیم او را ببریم. راه زیاد بود و وسیله کم. با اصرار فراوان همراه ما راه افتاد.

در بهشت زهرا(س) با تلاش زیاد خودش را به جایگاه سخنرانی امام رساند. از نزدیک امام خمینی را دید. وقتی برگشت، گفت: «آخر به آرزوم رسیدم و امام رو از نزدیک دیدم.»

(به نقل از پدر شهید)

بازهم به ما سر بزن

پدر در را باز کرد. حمیدرضا میلانی پشت در بود. او و محسن با هم دوست بودند. در عملیات فتح‌المبین با هم مجروح شده بودند. بعد از شهادت محسن، گاه‌گاهی به ما سر می‌زد. برایش چای آوردم. به بابا گفت: «همیشه به فکرش هستم. او مثل برادر من بود. بعد از او دنیا برام تنگ شده. از خدا می‌خوام من هم برم پیش او.»

وقتی می‌خواست برود، بابا گفت: «حمیدجان! باز هم بیا خونه‌مون، وقتی می‌آی احساس می‌کنم محسن اومده.»

(به نقل از خواهر شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده