خواهر شهید «یدالله عبدالشاهی» نقل می‌کند: «مادر گفت: برو از یک‌جا خبر بگیر! من دیگه طاقت ندارم! یدالله با لبخندی زیبا که روی لب‌هایش نقش بسته بود، گفت: کاش من به جای بابا بودم و شهید می‌شدم. می‌دونی کنار خانه خدا شهید شدن چه سعادتی داره!»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید یدالله عبدالشاهی» فرزند سعدالله، پنجم بهمن‌ماه سال ۱۳۴۳ در نکا مازندران دیده به جهان گشود. در دوره راهنمایی مشغول تحصیل بود که انقلاب به اوج خود رسید. در کنار پدر و دیگر هم‌وطنان خود در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و شب‌ها کشیک می‌داد.

کاش جای بابا بودم!

کاش جای بابا شهید می‌شدم

در سال چهارم دبیرستان درس می‌خواند که راهی جبهه شد. وقتی برای گرفتن نمره‌های سالانه‌اش به دفتر مدرسه رفت، متوجه شد در کنکور پذیرفته شده است. در شهر اصفهان ثبت نام کرد و هم‌زمان با حضور در جبهه به استخدام آموزش و پرورش درآمد. خواهر یدالله نقل می‌کند: «از صبح مثل مرغ سرکنده این طرف و آن طرف می‌زد و می‌گفت: از اولِ این سفر دلم شور می‌زد، می‌دونستم یک اتفاقی می‌افته. همه دورش نشسته بودیم و دلداری‌اش می‌دادیم. رادیو اعلام کرده بود راهپیمایی برائت از مشرکان به قتلگاه حجاج تبدیل شده. یدالله از در وارد شد. قیافه‌اش بی‌خبر نشان می‌داد. وقتی مادر را دید، گفت: برای بابا بی‌قراری می‌کنی؟ بغض مادر ترکید. نشست جلوی مادر. دست‌هایش را گرفت توی دستش. مادر گفت: برو از یک‌جا خبر بگیر! من دیگه طاقت ندارم! یدالله با لبخندی زیبا که روی لب‌هایش نقش بسته بود، گفت: کاش من به جای بابا بودم و شهید می‌شدم. می‌دونی کنار خانه خدا شهید شدن چه سعادتی داره!»

شلمچه وعده‌گاهش بود

با این که در مرحله آخر به سختی مجروح شده بود، بار دیگر برای اعزام ثبت نام کرد و پس از پانصد و هفتاد و سه روز حضور در جبهه، در جنوب شلمچه بر اثر ترکش به ناحیه شکم در بیست و سوم خرداد ۱۳۶۷ عملیات بیت‌المقدس هفت به شهادت رسید. گلزار شهدای دامغان، فردوس‌رضا محل دفن او شد.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده