شهید «رمضان نجار» بیستم اسفندماه ۱۳۴۶ در روستای کلاته‌خیج از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. از دوازده سالگی با نور کلام امام و مردم انقلابی آشنا شده بود. وی پانزدهم خرداد ۱۳۶۴ در طلائیه به شهادت رسید.

به گزارش نوید شاهد سمنان، آن شب تمام ذرات عالم در غم فراق مولا علی(ع) بودند و فرشتگان هفت آسمان نیز هم‌نوایشان. با هزار نام، خدایشان را می‌خواندند. سحرگاهِ شبی که قدر نامیده شد تا مراتب قدرشناسی اندکشان را در پیشگاه معبودشان برده و بر تقدیر علی و رستگاری‌اش گواهی تاریخ را تکرار کنند.

«رمضان» با نور کلام امام خمینی(ره) آشنا بود

شب قدر

در میان غم و اندوه و ماتم عالمیان، فریاد‌هایی بود از جنس تولد و رویش. در گیرودار زمزمه‌های عاشقی و حق‌خواهی انسان‌ها و تمام ذرات عالم، فرزندی به دنیا آمد. مثل همه آدمیان، قلبش روشن بود به نور حق و مؤمن بود به عظمت هزار نامی که خوانده بودند خالقش را. خالقی که شب قدرش راه‌گشا بود برای روز‌های عمر اندکشان. رمضان بود که پا به دنیا گذاشت. بیستم اسفند ۱۳۴۶ تا هفده قدرِ دیگر را با زمزمه «یا نور فوق کل نور» پشت سر گذارد. مادر درحالی که بر تنهایی فرزندان علی(ع) اشک می‌ریخت، کودکش را رمضان نام گذاشت. چراکه باور داشت خداوند مهربان حتی در شب‌هایی که برگزیده‌ترین بندگانش در تندباد حوادث دنیا از شمشیر‌های زهرآلود به کینه آل طغیان در امان نیستند، باران موهبتش همچنان بر زمینیان می‌بارد. در شبی که از هزاران شب بالاتر بود، شبی که شمشیر حق و عدالت، زخم خورده بی‌عدالتی دنیا شد؛ در رمضان ۱۳۴۶ رمضان، هدیه گران‌قدری برای آقا محمدعلی و معصومه خانم بود.

با نور کلام امام آشنا بود

«شهید رمضان نجار» دوران کودکی را در روستای کلاته خیج، از توابع شهرستان شاهرود سپری کرد. پدرش کارگر ذوب‌آهن بود و استاد نجاری هم. او در کنار پدر، رویا‌های کودکی‌اش را در قاب‌های چوبی کارگاه پدر به تصویر می‌کشید. تا پایان دوم ابتدایی را در روستا گذراند. پس از آن به دامغان مهاجرت کردند. تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت به پایان رساند. دوره دبیرستان را در مجتمع امام خمینی(ره) تا سال دوم ادامه داد. رمضان که از دوازده سالگی با نور کلام امام و مردم انقلابی آشنا شده بود، پانزده ساله بود که برای اولین بار به جبهه‌های غرب اعزام شد.

طلائیه، قرارگاه دل طوفان‌زده‌اش شد

چهار مرحله به میدان جنگ رفت. عمر روز‌های بودنش در بزمگاه عاشقی، دویست و شصت و یک روز بود. طلائیه، سرزمین سرخ و تشنه، قرارگاه دل طوفان‌زده‌اش شد. طلائیه در سکوت، تمام رازهایش را در گوش جان رمضان زمزمه کرده بود تا در گمنام‌ترین لحظه‌ها که صدای عدالت در ژرفای چاه‌های کوفه خاموش می‌شد، رمضان نیز به بی‌ادعاترین مقتدای تاریخ بپیوندد. در نوزدهمین شب ماه رمضان ۱۳۶۴ در پانزدهم خرداد به مولایش پیوست و در بی‌نهایتِ عشق جاری شد و ردپای او در افق‌های جاودانه فردوس‌رضای دامغان بر سنگ مزارش پیدا است.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده