هدیه امام حاکی از شهادت فرزندم بود
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید علیاکبر مقدسی» پنجم مهرماه ۱۳۲۶ در روستای غنیآباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش محمدابراهیم و مادرش زهرا نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. جوشکار بود. سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و سه دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یکم خرداد ۱۳۶۷ در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش علی نیز شهید شده است.
هدیه از طرف امام
زمانی که در جبهه بود، خواب دیدم با یک عده از خانواده شهدا به دیدار امام خمینی(ره) رفتهایم. همه در صف ایستاده بودند. هر کسی جلو میرفت و دست آقا را میبوسید. آقا به هریک دفترچهای میداد. نوبت من شد. جلو رفتم. دست آقا را بوسیدم و یک دفترچه گرفتم. خواستم برگردم که کسی گفت: «بایست!»
دوباره رفتم پیشانی آقا را بوسیدم. آقا یک شی قیمتی به من داد. از خواب پریدم. تعبیری که بلافاصله به ذهنم رسید این بود: «علیاکبر شهید میشود!» خیلی طول نکشید که خوابم تعبیر شد.
(به نقل از پدر شهید)
کربلا! کربلا! ما داریم میآییم!
ساعت دو بعدازظهر قرار بود به منطقه اعزام شود. به اتفاق خانواده برای بدرقهاش رفتیم. علیاکبر پرچم بلندی در دست داشت. جلوتر از صف رزمندهها میرفت و پرچم را تکان میداد. چهرهاش شادی خاصی داشت. با دیدنش دلم لرزید. بچه به بغل جلوتر رفتم. دست به گردنش انداختم؛ او را بوسیدم و گفتم: «داداش! اگه به فکر من و پدر و مادر نیستی، به فکر زن و بچههات و اون بچهای که توی راه داری باش!»
نگاهش را به صورتم دوخت و گفت: «هم شما و هم زن و بچهام رو به خدا سپردم.»
خداحافظی کردیم و از هم جدا شدیم. سوار اتوبوس شد. پرچم را از شیشه اتوبوس بیرون آورد. پرچم را تکان میداد و میخواند: «کربلا! کربلا! ما داریم میآییم!»
(به نقل از خواهر شهید)
انتهای متن/