قسمت نخست خاطرات شهید «علی‌اکبر مقدسی»
يکشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۴۵
هم‌رزم شهید «علی‌اکبر مقدسی» نقل می‌کند: «گفتم: اکبر! چرا برای خانم و بچه‌هات نامه نمی‌دی؟ گفت: من عاشق شهادتم! می‌ترسم اگه به خانواده‌ام نامه بنویسم، صحبت اون‌ها باعث بشه در رفتنم سست بشم و برگردم سر خونه و زندگی‌ام.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید علی‌اکبر مقدسی» پنجم مهرماه ۱۳۲۶ در روستای غنی‌آباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش محمدابراهیم و مادرش زهرا نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. جوشکار بود. سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و سه دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یکم خرداد ۱۳۶۷ در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش علی نیز شهید شده است.

من عاشق شهادتم

آرامش دیدار با شهید

از شدت علاقه‌ای که به حاج اکبر داشتم، بعد از شهادتش خیلی غصه می‌خوردم. یک شب خواب دیدم او و پدرش روی بالکن حسینیه جماران نشسته‌اند. حاج اکبر خیلی خوشحال بود و با پدرش حرف می‌زد. از خواب که پریدم، آرامش عجیبی تمام وجودم را فراگرفته بود.

(به نقل از دایی همسر شهید)

جهاد تبیین

یک روز من و حاج اکبر با هم به مهماندوست رفتیم. وقتی خواستیم برگردیم، سوار ماشین شدیم. مردی شروع کرد به انقلاب و مسئولان بد و بی‌راه گفتن. اکبر با ناراحتی از جایش بلند شد. رفت کنار آن مرد نشست. تا خود مهماندوست با او حرف زد. دیگر هیچ‌جا پشت سر نظام حرف بدی از آن مرد نشنیدیم.

(به نقل از پدر شهید)

شهید می‌شم

یک روز قبل از این که به جبهه اعزام شود، به اتفاق همسرش سر خاک برادرم علی رفتیم. با هم نشستیم و فاتحه خواندیم.

اکبر از جا بلند شد و ایستاد. رو به من کرد و گفت: «آبجی! این دفعه که برم جبهه شهید می‌شم!»

گفتم: «داداش! بعد از علی طاقت شهادت تو رو ندارم!»

گفت: «یادتون باشه من رو بالای قبر علی دفن کنین.»

بغض سنگینی در گلویم جا مانده بود. دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «گریه نکن! بعد از من مراقب پدر و مادر باشین.»

(به نقل از خواهر شهید)

من عاشق شهادتم

همان شبی که می‌خواستیم به خط پدافندی برویم، با بچه‌ها دعای توسل می‌خواندیم. گفتم: «اکبر! چرا برای خانم و بچه‌هات نامه نمی‌دی؟» چیزی نگفت. اصرار که کردم، گفت: «من عاشق شهادتم! می‌ترسم اگه به خانواده‌ام نامه بنویسم، صحبت اون‌ها باعث بشه در رفتنم سست بشم و برگردم سر خونه و زندگی‌ام.»

(به نقل از هم‌رزم شهید، نوروزعلی آخوندی)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده