قسمت دوم خاطرات شهید «رمضان نجار»
يکشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۴۵
خواهر شهید «رمضان نجار» نقل می‌کند: «رمضان، کمیل را دوست داشت و دعای کمیل را دوست‌تر. از جبهه و شب‌های آن، فقط از شب‌های جمعه و دعای کمیلش می‌گفت. دلش با علی(ع) و یارانش، چون کمیل الفت دیرینه داشت.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید رمضان نجار» بیستم اسفندماه ۱۳۴۶ در روستای کلاته‌خیج از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، کارگر بود و مادرش معصومه نام داشت. دانش‌آموز دوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. پانزدهم خرداد ۱۳۶۴ در طلائیه بر اثر اصابت ترکش به پهلو، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‌رضای زادگاهش قرار دارد.

دلش با علی(ع) و یارانش، چون کمیل الفت دیرینه داشت

الفتی دیرینه

دلش با علی(ع) و یارانش، چون کمیل الفت دیرینه داشت. در شب رستگاری علی(ع) چشم به این دنیا گشوده بود. رمضان، کمیل را دوست داشت و دعای کمیل را دوست‌تر. از جبهه و شب‌های آن، فقط از شب‌های جمعه و دعای کمیلش می‌گفت.

آن‌قدر شیرین و دلنشین از دعای کمیل می‌گفت که بعد از شهادتش او را در عالم رؤیا دیدم. در کنار خاکریز‌هایی که سر به سجده برده بودند، پیشانی‌اش به خاک بود و بغض‌های کمیلی‌اش آسمان شب جبهه را پرکرده بود.

(به نقل از خواهر شهید، فاطمه نجار)

بیشتر بخوانید: مادرانه

رمضان در کمیل‌هایش، دل گرگرفته‌اش را به مولایش سپرده بود

اسم من و رمضان در یک فهرست نوشته شده بود. هم در دبیرستان قدس، هم در سرزمین طلائیه. لبخندش هنوز ماندگار بود و نشاط بخش بچه‌ها. روز‌های سرخ طلائیه با وجود بچه‌های گردان موسی‌بن‌جعفر(ع) خستگی و غم را فراموش کرده بود.

رمضان داخل سنگر کمین، کمی جلوتر از ما بود و شادی بیشتر از همیشه در چهره‌اش نمایان. به تعاون گردان رفته بودم. آقای هراتی مسئول تعاون بود. کاغذ به دست به سمتم آمد؛ پرسیدم: «این برگه چیه؟»

گفت: «سیاهه شهدا و مجروحین تازه به دستم رسیده!»

سیاهه را با تعجب نگاه کردم. اسم بعضی از بچه‌های گردان ما بود. اسم رمضان نیز نوشته شده بود.

پرسیدم: «شهید شده؟»

گفت: «بله!»

رمضان در کمیل‌هایش، دل گرگرفته‌اش را به مولایش سپرده بود تا نامش را در گروه گمنامان قرار دهد. لیست ما شهره شد به سرگردانی در سرخی غروب طلائیه...

(به نقل از هم‌رزم شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده