عهدنامهای برای شفاعت
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید عسکری رضاکاظمی» شانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۶ در محله جهادیه شهرستان سمنان در منزل پدرش فرج به دنیا آمد. پدر و مادر با داشتن چند فرزند دیگر و درآمد کم، با مشقت و سختی او را بزرگ کردند. پدرش قبلاً به کربلا رفته و آرزو کرده بود خدا کمک کند تا همسرش را هم به کربلا بفرستد. وقتی که اسمش را برای کربلا نوشت، عسکری شیرخوار بود، ولی باز هم به دلیل بسته شدن راه کربلا این توفیق سلب شد. آخرین فرزند پسر خانواده بود.
شوخطبعیاش زبانزد بود
کلاس دوم ابتدایی بود که پدرش فوت کرد. فشار اقتصادی و مالی بیشتری به مادر و برادرها وارد شد. مادر با کار کردن و نان پختن برای مردم، نگذاشت بچه هایش ترک تحصیل کنند. عسکری هم به درس خواندن ادامه داد. سیزده چهارده ساله بود که عضو بسیج شد و از سال ۱۳۶۰ به جبهه رفت. قبل از آن به مدت چهل و پنج روز آموزش نظامی را در پادگان بیست و یک حمزه گذراند. قریب هشت بار به جبهه رفت و بیش از بیست ماه سابقه جبهه دارد. از ادامه تحصیل عقب نماند و تا دوم متوسطه را در هنرستان شهید عباسپور خواند. در مدرسه و محله جهادیه به مناسبتهایی در گروه سرود و تیم تئاتر نقش فعال داشت و بیشترین نقش را در تئاترها او به عهده میگرفت. نمایشنامهای را تدوین کرده که در پروندهاش موجود است. شوخ طبعی و روحیه طنزگوییاش زبانزد همه بستگان و دوستانش بود.
عهدنامه
داود قدس، همرزم عسکری نقل میکند: «عسکری گفت: بچه ها! بیاییم عهدنامهای بنویسیم و قول بدیم به اون عمل کنیم. قبول کردیم. مضمون عهدنامه این بود: هر کدام زنده ماندیم، هر روز دو رکعت نماز به نیت کسانی که شهید میشوند، بخوانیم. هر کدام هم شهید شدند، مابقی را در روز قیامت شفاعت کنند. عهدنامه وجود دارد و خدا توفیق داد به یادشان و عهدی که بستیم عمل میکنیم.» آخرین بار به همراه گردان موسیبنجعفر(ع) به جبهه اعزام شد و در عملیات والفجر هشت در جزیره امالرصاص در بیست و دوم بهمن ۱۳۶۴ در حالی که آرپیجیزن بود، مفقودالاثر شد. مجرد بود. سیزده سال خانواده و همه فامیل انتظار شنیدن خبر اسارت یا شهادتش را داشتند. تا این که در نهم فروردین ۱۳۷۸ با ششصد تن دیگر از جنوب کشور تا مشهد، شهر به شهر تشییع شد. پس از طواف حرم امام رضا(ع) استخوان و پلاکش در جوار امامزاده یحیی(ع) و برادر شهیدش زمان، دفن شد.
انتهای متن/