میخواهم محیای نبرد با اسرائیل شوم
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید محمدرضا وفائینژاد» یکم مرداد ۱۳۳۸ در شهرستان بهشهر متولد شد. پدرش علی و مادرش گلبانو نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. یازدهم آذر ۱۳۶۰ با سمت فرمانده گروهان در بستان بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای فردوسرضای شهرستان دامغان به خاک سپردند.
این خاطرات به نقل از مادر شهید است که تقدیم حصورتان میشود.
به کم قانع بود
در دوران شیردهی به بچههام، معمولاً شیر من کم بود و یک شیر کمکی برایشان فراهم میکردم و به آنها میخوراندم؛ اما محمدرضا به همان شیر کم قانع بود و هیچ شیر دیگری را قبول نمیکرد و هرگز به خاطر گرسنگی گریه نمیکرد و هیچگاه آزار و اذیتی از او مشاهده نکردم. مثلاً در دوران نوجوانی نیز یار و یاور مادر بود. من لباس میشستم او پهن میکرد. همین که خشک میشد، جمع میکرد در خیاطی و دوزندگی لباسها نیز به من کمک میکرد.
برای این که خسته نشوم و نیز به خاطر علاقهاش به کارهای خیاطی دستۀ چرخ را نمیگذاشت من بچرخانم و او این کار را انجام میداد؛ حتی گاهی خودش به دوزندگی و خیاطی مشغول میشد. در بچهداری، خانهداری و مهمانداری هم کمکم میکرد. تکبیر گوی مسجد بود و به امام (ره) و انقلاب علاقه داشت.
بیشتر بخوانید: نماز عارفانه در محضر رهبر انقلاب
میخواهم محیای نبرد با اسرائیل شوم
محمدرضا از هنرستان صنعتی پارس تهران، دیپلم برق گرفته بود. در کنکور دانشگاه شرکت کرد و قبول شد، چون یک مدتی دانشگاهها تعطیل شد، آمد و گفت: «میخواهم به سربازی بروم.»
من به او گفتم: «مادرجان! هنوز تو را برای سربازی نخواستهاند که میخواهی بری!»
آن موقع صدام به ایران حمله کرده بود. محمدرضا گفت: «مادرجان! حتماً باید دشمن بیاید به اینجا برسد و جلویش را بگیریم؟» و رفت. با آقای رستمیان و کاتبی همرزم بود. از پادگان شاهرود به کرمانشاه و از آنجا به اسلامآبادغرب اعزام شد. محمدرضا همیشه میگفت: «دوست دارم پیروزی ایران را بر صدامیان ببینم و بعد از شکست صدام اسرائیلی، به لبنان و فلسطین بروم و با اسراییلیها بجنگم!»
انتهای متن/