آخرین بار، غمی در چهره خندانش بود
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید یحیی حیدری» هشتم فروردین ۱۳۳۸ در شهرستان دامغان دیده به جهان گشود. پدرش مهدی و مادرش عصمت نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سرباز ارتش بود. سیام مهر ۱۳۵۸ با سمت تکتیرانداز در محور پیرانشهر سردشت توسط گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای فردوس رضای زادگاهش واقع است.
اخلاق و رفتارش جور دیگری شده بود
وقتی خواست برود، با همه خداحافظی کرد. پدرش سخت مریض بود. از یک طرف دلش برای جبهه میتپید، از طرفی هم ناراحت وضع پدر بود. ظاهراً میخندید، ولی از این که میدانست دیگر نمیتواند در خدمت پدر باشد، غمگین بود. با همه اقوام و دوستان خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. اصلاً اخلاق و رفتارش جور دیگری شده بود. از خانه بیرون رفت و همه چیز را برانداز کرد. ساعت هشت بلیط داشت و تا ساعت دوازده حرکتش را به تأخیر انداخت. برای خانه مقداری جنس خرید و رفت. چند روزی نکشید که خبر شهادتش را آوردند.
(به نقل از مادر شهید)
بیشتر بخوانید: ستاره درخشان شهادتش در پیرانشهر به زمین نشست
میان بچهها زبانزد بود
از همان برخورد اول معلوم میشد که یحیى از هوش و استعداد بالایی برخوردار است. جملات را به درستی بیان میکرد. قرآن و نماز را زیبا و صحیح قرائت مینمود و در میان بچههایی که به مکتبخانه میرفتند، زبانزد بود.
معلم همیشه به پدرم سفارش میکرد که به یحیی بیشتر توجه کند؛ چراکه او آینده خوبی دارد. مادرم نیز بر این عقیده بود. یحیی پس از گذراندن مکتب راهی مدارس شهر شد.
(به نقل از برادر شهید، محمدرضا حیدری)
آخرین بار، غمی در چهره خندانش بود
آخرین باری که آمد، چند روز بیشتر به شهادتش نمانده بود. با همه خداحافظی کرد. از من هم به خاطر زحمتهایی که برایش کشیده بودم، تشکر کرد؛ اما این بار خداحافظیاش فرق میکرد؛ جور دیگری شده بود. نگاهش نافذتر بود و افکارش عمیقتر. ظاهراً میخندید، ولی در دلش غم داشت. از این که نمیتوانست در خدمت پدر باشد، ناراحت بود؛ مشهدی مهدی به سختی بیمار بود. آسم، لحظهای راحتش نمیگذاشت؛ اصلا امانش را بریده بود. هنگام خارج شدن از خانه، در آستان در ایستاد همهجا را برانداز کرد و پس از چند بار خداحافظی رفت. واقعاً رفت و دیگر برنگشت!
(به نقل از مادر شهید)
انتهای متن/