بهترین قدردانی از مادر
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید بهرام امیدیان بیستم آبان ۱۳۴۶ در شهرستان سمنان دیده به جهان گشود. پدرش علی و مادرش صغرا نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۷ در مریوان توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکرش در همان منطقه بر جا ماند. نمای قبرش در امامزاده یحیی (ی) شهرستان سمنان است.
این خاطرات به نقل از مادر شهید است که تقدم حضورتان میشود.
مامان نماز من قبوله؟
موقع نماز خواندن، خود را آماده کرده بودم تا وسطهای نماز گوشه چادرم کشیده شود. بهرام چهار پنج ساله بود. هر وقت نماز میخواندم گوشه چادرم را روی سرش میکشید و هر کاری که من میکردم او هم انجام میداد.
بعد از نماز میپرسید: «مامان نماز من قبوله؟»
میگفتم: «آره مامان جان درسته.» بعد کتاب دعا را برمیداشت و ورق میزد.
(به نقل از مادر شهید)
بهترین قدردانی از مادر
چند بار تغذیهای را که مدرسه به او داده بود، به خانه میآورد و به من میداد. میگفت: «اول شما، بعد من.»
یک بار گفتم: «چرا خوراکیات رو برای من مییاری؟»
گفت: «برای این که به من شیر دادی تا بزرگ بشم.»
از این حرفش تعجب کردم و به خاطر محبتش نسبت به خودم خیلی خوشحال شدم.
انگار از من بهترین قدردانی شده بود.
بگید مرگ بر شاه!
هر پنج دقیقه یک بار صدای بوق ماشینها را میشنیدم. بوقی ممتد و عجیب. اول نگران نبودم، ولی بوقها که زیاد شد به کوچه پریدم و بهرام را وسط کوچه در حالی که جلوی ماشینها را میگرفت، دیدم.
صدایش زدم تا از وسط کوچه بیاید کنار، ولی حسابی در کارش غرق شده بود. نزدیکتر رفتم. جلو ماشینها را میگرفت و میگفت: «بگید مرگ بر شاه!» رانندهها حرف او را تکرار میکردند و بوق زنان میرفتند.
انتهای متن/